رویای زندگی من 3

از زبان مرینت: بعد اینکه فهمیدم دیگه چیه گفتم تیکی دختر کفشدوزکی آماده و تبدیل شدم خیلی لذت داشت که یه گربه که شبیه آدم بود دیدم بهم می‌گفت دستیار ،هندونه یه ابر شرور دیدم موقع شکست اون سه بار جونشو نجات دادم بعد اون دیگه بهم نمی‌گفت دستیار ، هندونه بهم می‌گفت نم ی وناب & فک کنم همکار خوبیه امروز که خیلی حالم بد بود باعث خوشحالیم شد

از زبان آدرین: بعد اینکه فهمیدم پلاک چیه گفتم پلک تبدیل گربه‌ای و تبدیل شدم رفتم رو برج ایفریا کفشدوزک که شبیه آدم بود اونجا دیدم رفتم پیشش و گفتم سلام خال خالی ، هندوانه، دستیار من یه ابر شرور دیدم . موقع شکست اون ابر شرور ۲،۳ بار جونمو نجات داد فک کنم شقشاع & شدم ....

نمی‌دونم قشاع & مرینت شدم یا دختر کفشدوزکی بهتره که دختر کفشدوزکی باشه چون مرینت. دختر نمشد & بابام هست بعد نجات ابر شرور نادیا اومد تا باهاشون مصاحبه کنه ازمون پرسید شما چه کسانی هستید و برای چه کاری به اینجا اومدید؟ خواستم بگم من آدرین اگرست هستم که قبل من دختر کفشدوزکی گفت : من ...من ... دختر کفشدوزکی هستم و ما اومدیم تا دنیا و بخصوص پاریس رو نجات بدیم و باید هویت هامون مخفی بمونه منم گفتم : من فقط دستیارشم دختر کفشدوزکی گفت: نه ما همکاریم وقتی داشت می‌رفت بهش گفتم : بابت اینکه بهت گفتم خال خالی ،هندونه،دستیار ببخشید گفت اشکالی ندارد خدافظ منم باهاش خدافظی کردم و رفت گفت

دوست نداشتم برم خونه پس راهو آروم رفتم تا رسیدم خونه از زبان مرینت: وقتی از حالت لیدی باگ در اومدم نشستم رو صندلی خاطرات مو نوشتم و خوابیدم که فردا زود بیدار شم چون فردا امتحان شیمی داریم و من هیچی نخوندم....