خالی
یه صدای بلند باید داد بهم گفت کجا بودی
همه ماجرای برگشت بهش گفتم در جوابم گفت : تو کامنتا میگم
با ناراحتی گفتم آخه که حرفمو قطع کرد و گفت : میشه بری تو اتاقت
موقعی که داشتم ماجرا رو برای پدرم میگفتم آدرینا سعی میکرد بهم یه چیزی بگه .
رفتم اتاقم که ....
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
41 لایک
❤️
سلام عزیزم خوبی شما یکی از کسایی بودی که رمانم رو میخوندی
به نظرت ادامش بدم؟