بیوگرافی من

درود؛امیدوارم حالتون خوب باشه...من ساینام.دوستام،سانی و سایی هم صدام میکنن؛دیگه هرطور خودتون راحتترین 23سالمه و متولد1379/9/9هستم(اون زمان انجام دادن سزارین برای رند شدن تاریخ تولد مد نبوده؛و هرگونه شباهت،کاملا اتفاقیست)

تایپم intpعه؛یک عدد درونگرای خجالتی.دانشجوی رشته دامپزشکی هستم.رامسر به دنیا اومدم؛ولی الان تهران زندگی میکنم

دوتا گربه دارم به نام های سلنا و سویل(معلومه ک هردو دخترن؟!).یه عروس هلندی هم داشتم ک مال بابام بود درواقع...و درکل،همه زندگیم حیواناتن(=

چپ دستم(= از چهار سالگیم موسیقی کار میکنم؛بخاطر چپ دست بودن،اولش رفتم پیانو ولی زیاد ازش خوشم نیومد و بعد یه سال سازمو تغییر دادم به ویلن...از اون موقع،ویلن شد تمام زندگیم.و الانم تدریسش میکنم(خیلی هم معلم سختگیر و بی اعصابی هستم)

فن گروه یا خواننده خاصی نیستم؛هر آهنگی که قشنگ باشه رو گوش میدم.بیشتر از 2000تا آهنگ دارم و پلی لیستمم عجیب غریبه؛مثلا ممکنه یهو از سلنا گومز بپره رو حجت اشرف زاده(=

قدم 162(کوتوله ی کل دانشکده کیهههه)و وزنم 48کیلوگرمه.بیبی فیسم و دوستام بهم میگن وایب نوجوونای 17-16ساله رو میدی(=

بسیار تنبلم و اصلا اهل ورزش کردن که هیچی؛هیچگونه فعالیت بدنی ای نیستم...ترجیح میدم بخوابم.خواب خیلی خوبه

مهمترین سرگرمیم،کتاب خوندنه.به ترتیب ژانر فانتزی،رمانتیک،علمی تخیلی و ترسناک رو از همه بیشتر دوست دارم و رو کتابخونم خیلی حساسم(= البته ک خب از فیلم دیدن نمیشه گذشت؛ولی بیشتر کتاب میخونم تا فیلم ببینم

درکل،آدم محتاط و آرومی ام.زیاد ریسک پذیر نیستم توی زندگیم.سعی میکنم با همه مهربون باشم؛نمیدونم موفق هستم یا نه.خیلی زود رنجم و زود جوش میارم...ولی از اون ورم سریع عصبانیتم فروکش میکنه و آروم میشم و عذاب وجدان میگیرم

موهام خرمایی روشن و خیلی خیلی صاف و لخته.از همونا ک نه میشه گیره سر زد،نه حالت داد...کلافه میکنه آدمو.ضمنا بسیار هم کم پشت و نازکه.تا دوروز پیش خیلی بلند بود و تا گودی کمرم میرسید؛ولی الان کوتاهش کردم و به زور تا شونه هامه

غذای مورد علاقم دیزی سنگی و فسنجون(فسنجان ما شمالیا ترش مزست؛تاحالا شیرینش رو نخوردم.)از کوکوسبزی هم بدم میاد...فست فود هم که خب،حتی اگرم بخوای نمیتونی ازش بگذری(=

رنگ های مورد علاقم،بطورکلی رنگای پاستلیه؛صورتی کمرنگ،آبی آسمانی،یاسی،فیروزه ای،لیمویی و در مجموع،رنگ های ملیح و ملایم