
خب بچه ها اینم پارت ۴

فرداش جیمین اومد در گوشم گفت میگم دختر عمت دوست پسر داره خیلی تعجب کردم گفتم نه سینگله گفت به نظرت اگه بهش بگم با هم قرار بزاریم رد میکنه یا قبول میکنه ناخودآگاه خندم گرفت گفت نمیدونم بهش بگو گفت چیه میخندی مگه خودت تا حالا عاشق نشدی خندم محو شد یاد دوست پسر خودم افتادم فلش بک(دو ماه پیش دوست پسر نارسیس بعد از مرگ پدرش خود کشی کرد)

گفتم چرا عاشق شدم ولی عشقم وفا نکرد ولم کرد گریم گرفته بود بغض داشتم بغضم ترکید سرمو گذاشتم رو شونه جیمین و گریه کردم خیلی دلم پر بود دیدم کوکی صدام زد اشکامو پاک کردم رفتم پیشش گفتم جانم گفت میگم میشه باهم قرار بزاریم جا خوردم اصن انظار همچین حرفیو نداشتم زبونم بند اومده بود گفتم م م م میشه ر راجبش فکر کنم گفت باشه هرچقدر میخوای فکر کن ولی امیدوارم نتیجه این فکرا جواب منفی نباشه سرمو انداختم پایین رفتم تو اتاق یه دو سه سالی از اینکه عضو هستم بی تی اس شده بودم میگذشت

اومدم تو اتاق جیمین گفت چیکارت داشت جریانو واسش تعریف کردم گفت قبول کن خیلی دوست داره سرمو انداختم پایین لبخند کمرنگی زدمو گفتم باید فکر کنم دوروز از پیشنهاد کوکی میگذشت از توی آشپزخونه درومدم که کوکی جلوم سبز شد گفت فکراتو کردیفتم آره قبول میکنم بلند جیغ کشید که همه اعضا از اتاقاشون اومدن بیرون بغلم کرد گذاشت روی گردنش شروع کردن به خوندن

خیلی ذوق زده بودم نمیدونستم چیکارکنم بلند میخندیدم چشمم به جیمین افتاد که داشت به ویدا نگاه میکرد خندم گرفته بود یهو گفتم همه ساکت همه ساکت شدن کوکی از حرکت ایستاد گفتم من اینجا از ویدا برای جیمین شی خواستگاری میکنم همه دهنشون وا مونده ویدا نه گذاشت نه برداشت گفت باش قول دوباره صدای جیغ بلند شد همه میخوندن خیلی روز خوبی بود منو کوکی بعد از چند سال تصمیم گرفتیم استعفا بدیم و باهم ازدواج کنیم

مرسی که خوندید این پارت آخر بود❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

منتظر تست های بعدیم باشید 🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)