سلام به همگی اومدم با پارت اخر از این فصل داستانم و بگم که به احتمال زیاد این داستان یه فصل دیگه هم داره ..... و اینکه من بعد نوشتن این پارت یه چند تا تست وارد تستچی میکنم و بعد میرم سراغ فصل بعد ..... خب سرتون رو درد نمیارم و بریم سراغ داستان
اول توضیحات بالا رو بخونین و اگه خوندین بریم سراغ داستان ...........
میریم به چهار ماه بعد : ( دوستان یه توضیحی راجب این چهار ماه بدم که اول از همه الان مرینت و ادرین تو خونه خودشونن و این هدیه پدر ادرینه که یه خونه تقریبا ی چند کوچه جلوتر از خونه خودشون بهشون داده که ۴۹۹۰ متره و خیلی بزرگه و همینطور اتاقای زیادی داره و اتاق خود مرینت و ادرین بزرگترینشونه ......این ۱ و بعد بگم که الیا و نینو هم با هم دیگه ازدواج کردن و بقیه همنامزدن ..........و ادرین و مرینت هم یه ماشین کاملا اتومات دارن و کامل فول سیستمه و خیلی هم خوشکله و همینطور هوش مصنوعی هم داره...........خب فک کنم بس باشه اگه نیاز شد بقیه رو در ادامه داستان میگم .)از زبان مرینت : یه یه هفته ای میشد که درد داشتم و هر وقت دردم زیاد میشد میرفتیم بیمارستان و لی الان خیلی بیشتر شده
و ادرین هم رفته ماشینو اماده کنه ..........منم پتو رو از روم انداختم اونور و خواستم بلند شم که ادرین اومد و گفت:چیکار میکنی بزار کمکت کنم و بعد کمکمکرد و لباسام رو عوض کردم مثل همیشع و بعد بغلمکرد و رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم بیمارستان .......تو راه ادرین به پدر و مادرمون زنگ زد و ماجرا رو گفت و اونا هم گفتن :خودشون رو میرسونن ................از زبان ادرین : وقتی رسیدیم بیمارستان من پیاده شدم و مرینت رو ب.غل کردم و بعد بردمش درون بیمارستان و بعد پرستارا اومدن و گذاشتنش روی تخت و بردنش واسه اتاق عمل امادش کنن ........که پدر و مادامون هم رسیدن و گفتن : بردنش اتاق عمل گفتم : نه بردنش امادش کنن و یه نیم ساعت دیگه میبرنش .......بعد یه نیم ساعت مرینت رو داشتن میبردن و منم دستش رو گرفته بودم و بهش روحیه میدادم و میگفتم : نگران نباش هیچاتفاقی نمی افته ( دیگه همه همینطورن ) و بعد همبردنش درون اتاق عمل و جلوی منو گرفتن که نرم .....
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
اوعهههه🤣😋😋
بد بود باید کلمه ی اولی که می گفت مامان باشه ازت ما امید شدم 😠😡
خب سمیرا جان
معمولا بچه ها چون بابا راحت تره رو زود تر میگن
فرقی همنمیکنه چون بابا راحت تره و بیشتر تکرار میشه بابا رو زود تر میگن
و مامان تلفظش برای بچه ۱ ساله خیلی سخته
حالا اگه بد بوده ازت معظرت میخام
عالی بود 👏👏👏
ممنون
ولی خوش بحال مرینت بخور بخواب
خودمم جابی اون لبودم
دلی مامانم ...............................
اره
راستی دلم واسه ادرین میسوزه
بدبخت چقدر باید غذا ببره و بیاره و خونه رو تمیز کنه
خب یه خدمتکار بگیرن بد نیست
اره منم دلم واسش سوخت
و میگیرن تو فصل ۲
راستی محسن تو ناظر نیستی
نه نیستم
راستی میشه یع جنگ راه بیوفته
نمیدونم ولی اره
راستی عکس اریان رو کی میزاری
پارت ۲ فصل بعد عکسش هس
70 تا کانت خودم همه رو مینویسم
باشه 😅
واقا عالی بود این فصل واقعا بی نظیر بود
منتظر فصل بعدم
ممنون
اونم میاد