پارت 3.. ناظر عزیز ممنون میشم منتشر کنی:)☺
دراکو : قطره اشکی از گوشه چشمم سرخورد و برگشتم و نگاهی به لورا انداختم لبخندی زد و چشماشو بست از اتاق خارج شدم و خودمو روی مبل انداختم پانسی با نگاهی متعجب بهم نزدیک شد و کنارم نشست پانسی : خوبی؟ دراکو : تو چشماش خیره شدم کاش تو زندگیت نبودم پانسی : دراکو! چی میگی دراکو : من یه آدم بی رحمم و فقط دارم زندگیتو خراب میکنم زندگیِ تو و لورا رو دارم خراب میکنم پانسی : تقصیر تو نیست تقصیر اورانوسه! دراکو : اون مُرده! پانسی : روح لعنتیشم دست از سرمون بر نمیداره دراکو : پانسی..پا..پانسی چیشد پانسی : چی؟ دراکو : تاریکی..فقط تاریکی می بینم کجایی! پانسی : دراکو چی داری میگی دستشو گرفتم و بهش ترسیده خیره شدم دراکو..من..من اینجام می بینی منو؟! دراکو : موهای بلندش با رگه های طلایی جلوی صورتشو گرفته بود و نگاهم به چشماش افتاد!..
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
پاترهدا کجایید که رمان اجبار ( مال دراکوعه داستانش تو نظرسنجیم هست) کمترین میزان درخواستو داره؟ پاترهدا کم شدنا. 200 تایی شه نظرسنجیم شروع میشه بیایین حضورتون رو تو تستچی اعلام کنین
عالی بود غمگین و در عین حال زیبا 💜
پارت بعدم داره؟
ممنونم قشنگم:)
آره ادامه داره
با اینکه از داستانای پایان بد خوشم نمیاد ولی نویسندگیت آدمو جذب میکنه انگار😬
دقیقا
عزیزمم:)) مرسیی قشنگم لطف داری
زیباست گذری که از کوچه شما باشد! 🌹🚶♀️
خسته نباشید 🌹🚶♀️
ممنونمم مهربونم💙
چطور یک داستان میتونه هم غمگین باشه هم در عین حال زیبا ؟🌚🌌
☺💙ممنونممم
فوق العاده بود، مثل همیشه🥲💗✨️
مرسیی زیباا💙
حداقل از اینکه یادش اومد خوشحالم...🥲
یادش اومد ولی امیدوارم کارماشو پس نده:)
اوه..
امیدوارم
عالی مث همیشه...:)
ممنون قشنگم
عالیییی بوددد!:) 🫀✨
مرسییی💙