
اینم پارت ۱۰ اگه تستچی بزاره امروز این دموین پارت میشه😁
....از زبان اشلی:وقتی رسیدیم هاگوارتز، از دراکو خدافظی کردمو به سمت خوابگاهم راه افتادم. جلوی خوابگاه بودم که صدایی از تو راهرو توجهمو جلب کرد. به سمت صدا برگشتم ولی چیزی نبود. میخواستم در خوابگاهو باز کنم که باز صدا اومد ....آآآآآآآ[به معنی جیغ] رایلی:دختر چته؟!!! رایلی یهو در اتاقو باز کرده بود. -آخه رایلی...یه صدایی از تو راهرو میومد😰 رایلی:دیوونه شدی؟! هیچ صدایی نمیاد😀 بیا تو. رفتم داخل. آستوریا خوابیده بودو پانسی داشت شوکولاتای مختلف میخورد😐 پانسی:صدای جیغ چی بود؟! -مهم نیس. ابرویی بالا انداختو ب کارش ادامه داد. رفتم نشستم رو تخت. رایلی هم ی کتاب برداشت بخونه. رایلی:راستی! یادم رفت بگم. برنامه هاگزمید افتاده فردا. -اَه، حالا چی بپوشممم؟! رایلی:اگه چیزی از لباسای من خواستی بگو.[داستان همیشگی مامانو خالم🙄] -نه لباس دارم مرسی. رایلی:اوکی. حالا فعلن پاشو برسیم ب شام. باشهای گفتم و آستوریا رو بیدار کردم. +مجبوریم بریم؟ -بله خانم گرینگراس وگرنه بهت شام نمیدن😂 +باووشه بریم. -پانسی تو نمیای؟! پانسی:نه ممنون من شکلات زیاد خوردم. -باشه فعلن👋🏻 لبخندی زدو ما از خوابگاه خارج شدیم. توی راهرو بودیم که ینفر داشت با صدای یواش میگفت:رون! مطمئنم سیریوس اینجاست. اصن شک ندارم. از روی چیزایی که گفت و صدایی ک داشت فهمیدیم پاتره. [راستی توی داستان هاگزمید قبل معرفی هیپوگریف توسط هاگریده] بی اعتنا سرمونو پایین انداختیم و رفتیم سمت سرسرا. اونجا که نشستم دراکو نبود. ولی بعد....

...ولی بعد با یه قیافه گرفته از در سرسرا وارد شد. براش دست تکون دادم. اومدو کنارم نشست. -چیشده؟ ×متیو داره میره رو اعصابمممم. -دباره چرااا؟ ×رفته پیش بابام کلییییی ازم بد گفته. چیزای دروغ. بابامم نامه داده ک باید بیشتر حواسم باشه. واقن نمیدونم چی باید بهش بگم. داره حرصمو در میارههههه..... -بابا بیخیاااال😂😂[با خنده] نمیخواستم بخندم ولی تا همین چن ساعت پیش میگفت بهش اهمیت نده نمیتونه هیچ کاری کنه. حالا خودش اینجوری بهم ریخته. واقعن جالب بود برام😆 ×واقعن که.... -ببخشید.. ولی آخه...خودت میگی...بهش اهمیت نده! ×آره راس میگی. ولش کن شامتو بخور. دستی رو موهام کشید. لبخندی زدمو ب خوردن ادامه دادم. بعد شام با رایلی رفتیم سمت خوابگاه. لباسای فردامو آماده کردم.یه شلوار کارگو سبزو با کاموایی مشکی ست کردم.[عکس در اسلاید] بعدش به همه شببخیر گفتمو خوابیدم. صبحش با دراکو جلوی خوابگاه قرار داشتیم.با همین فکرا خوابم برد.... [صبح ساعت ۷] وقتی بیدار شدم ساعت ۷ بود. ساعت ۹ هاگزمید داشتیم. آستوریا و رایلی رو بیدار کردمو رفتیم برای صبونه. بعد از اینکه برگشتیم من یه دوش ۱۵ مینی گرفتم تا ساعت شد ۱۰ دیقه به ۸. ساعت ۸ و نیم با دراکو قرار داشتم. با کمک بچهها موهامو میچوندمو[عکس در اسلاید] برای ۸و ۲۰ دیقه آماده شدم. لباسمم پوشیدم که در زدن. احتمالا دراکو بود پس درو باز کردم... ولی دراکو پشت در نبود...
....دراکو نبود. یه پسر با موهای شکلاتی بود. پسره:آممم....سلام! -سَََلام.. پسره:من داستینم. داستین هاپر. اومدم دنبال...+هی داستین اومدی؟ بریم من حاضرم. داس:سلام آس بریم. -آس ایشون کیه؟ +آممممم یه دوست جدید. -خب باووشه..خوش بذگره😉 داس:ممنون فعلا. رایلی:من برای این دختر دارم😁 -دقیقااااا. ×خانم کنت بریم؟! -عه دراکو کی اومدی! آره بریم. رایلی میای دیگه؟ رایلی:آره گلم تو برو منم میام. دست اندر دست دراکو راه افتادیم سمت محل قرار. پروفسور مکگوناگال رضایت نامههامونو گرفت. رایلی هم اومد.بعدم راه افتادیم سمت هاگزمید. وقتی رسیدیم منو رایلیو دراکو همش باهم بودیم. بعد از کلی خریدو خندیدن ویزلیو گند زادرو دیدم.ب بچهها پیشنهاد دادم بریم اذیت کنیم. موافقت کردن. یه شکلات آب شو جادویی[وقتی رو این شکلات، ی چیز داغ بریزی درعرض حداقل ۳ دقیقه آب میشه] خریدیم و توی آبشار شکلات داغ گذاشتیم. وقتی گند زاده حواسش نبود شکلاتو سریعن گذاشتم تو کیفش. بعد از چند دقیقه دستشو کرد تو کیفشو جیغ کوتاهی زد🤣 منو دراکو و رایلی زدیم زیر خنده و گرنجر عصبانی نگاهمون کرد. با صدای نسبتا بلندی گفتم:اوه اوه گرنجر عصبانی شده همه بترسید😏 همه از جمله رایلیو دراکو زدن زیر خنده. رون:هی کنت! -چیزی میخواستی بگی ویزلی؟ رون:شاید. -من گوش شنوا دارم بگو. احساس کردم دستش رفت سمت چوبدستیش پس...-اکسپلیارموس! رون:هیییی!! -چیشد ویزلی رو دس خوردی؟ هرمی:ولش کن رون بیا بریم. ×آره بهتره سریع تر ببریش😉😏 گرنجر ادایی درآوردو دست رونو کشید. همین باعثه خندمون شد. وقتی هاگزمید تموم شد، از رایلی خواستم سمت جنگل بریم. داشتیم راه میرفتیم که صدا اومد. صدای ناله بود....ولی کسی نبود.....
جهت خالی نبودن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اول لایک کردم بعد خوندم😎❤️
مرسیییییی💚🐍
دیدین ضرر نداره😂
رهگذری بگذشت و شعری خواند🚶♀️
خسته نباشید! عالی بود!