~•دوتا مغرور•~پارت ۹

یهو دراکو از پشت بغلم کرد😳تا حالا بغلم نکرده بود. -آم‌م‌م‌م....دراکو؟ اومد و جلوم وایساد. پشت سرش تو دستش یچیزی بود که نمیدیدم. بعد از پشت سرش یه گل رز سفید آورد بیرونو گفت: اشلی...اگه ازت بخوام د.و.س د.خ.ت.ر.م باشی، چی میگی؟ -چی؟!...من؟! ×آره تو😊 -خب راستش..... واقعا توی شک بودم. آره منم دوسش داشتم. خیلیم دوسش داشتم. و شایدم ع.ا.ش.ق.ش.م بودم😔 ×ساکتی؟! البته اگرم نمیخوای جواب بدی فعلا مجبور نیسی🙂 -نع....خب...راستش....قبول میکنم😊چون احساس میکنم منم واقعا دوست دارم😭 ب.غ.ل.م کرد و گونمو ب.و.س.ی.د😘 ×قول میدم پشیمون نشی ممنونم ازت🥰🥰😍 -پشیمون نمیشم😊 ×بریم آیس‌تی مهمون من☺️ -چراکه نه😉 دستشو گرفتم و آپارات کردیم سه‌دسته جارو. من یه آیس‌تی سفارش دادم و دراکو کافی تلخ. -دراکو؟ ×جانم؟ -میدونستی امسال میریم هاگزمید؟ ×آره عزیزم😊 برنامه های زیادی دارم اگه پایه باشی🥹 ‌ -آره چراکه نه☺️ من ک برتی‌باتم ثابته😅 ×هرچی خواستی برات میخرم. بابام به اندازه ۴نفر پول داده بم😂 -خوبه که😂 من زیاد میخورما از الان بدون😅 مشغول صحبت بودیم که متیو وارد کافه شد. وای خدا این بشر همه جا پیداش میشه😐 -دراکو؟ ×جانم؟ -پشت سرت رو بنگر😐 ×وای خدا این بشر همه جا پیداش میشه😶 دراکو نسبت بهش بی تفاوت بود تا اینکه....

....تا اینکه اومد نشست کنار من و دستشو انداخت دور گ.ر.د.ن.م. دراکو دستاش مشت شد. ×آقای ریدل لطفا دستتونو بردارین😡 مت:برای چی باید اینکارو بکنم؟! سعی کردم دستشو بردارم اما قبل از اینکه موفق بشم دارکو از روی صندلی بلند شد. -دراکو آروم باش! دراکو اومد توی صورتش مشت بزنه که دستشو گرفتم. -دراکو به خاطر من🥺 از زبان دراکو: اگه به خاطر اشلی نبود تا الان یه مشت مهمونش کرده بودم. ×اشلی بیا بریم🤨 دستشو گرفتمو دنبال خودم کشیدم. -هیییی یواششش. ×معذرت میخوام. ولی الان دیدی چجوری اذیتم میکنه🥺 -میدونم عزیزم ولی تو باید گذشت کنی🙂 ×آخه... -آخه نداره. باید خودتو کنترل کنی😊 ‌‌‌ ×اشلی؟ -جانم؟ ×قول میدی همیشه پیشم باشی؟ -معلومه ع.ش.ق.م🥰 حس خوبی داشتم. بالاخره بهش گفته بودم. -دراکو؟ ×جانم؟ -میای برگردیم. به رایلی یه قولی دادم😊 ×آره بریم. دستشو گرفتم و به سمت هاگوارتز حرکت کردیم....

جهت خالی نبودن

جهت خالی نبودن