رمان هری پاتریم با حضور شما♡
ریموس با سردرگمی به هری که در بغل جیمز بود نگاه کرد:حتما!ولی هری چی؟
جیمز خنده ای کرد:پدرخونده ی هری سیریوسه!ولی سیریوس نمیتونه بیاد بخاطر همین هری پیش خودمون میمونه!
ریموس با تفهیم سری تکان داد:خب پدرخونده ی آیلین هم منم!راستی پدرخونده ی سامی کیه؟پیتر؟
جیمز پوزخندی زد و با ناخشنودی گفت:کاش پیتر بود!اون.....سوروسه
ریموس با تعجب پرسید:سوروس؟
جیمز با غرغر و ناراحتی سر تکان داد:آره....به اصرار لیلی اون پدرخونده ی سامیه!
لیلی با اخم دست هایش را به هم کوبید:آقایون!سوروس هم دوست منه!حالا به جای غرغر به کارهامون برسیم.باشه؟
ریموس سری تکان داد و آیلین را در آغوش گرفت:سلام خانوم کوچولوی دوست داشتنی!
آیلین صدایی از شادی از خودش درآورد.ریموس با ذوق خندید:اوه آیلین تو خیلی با نمکی!
ریموس با کنجکاوی به سامی نگاه کرد و سپس نگاهش را به هری و آیلین داد:وای خدا!هر کدومشون یه شکلن!اصلا نمیشه فهمید خواهر و برادرن!
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
سه ماه گذشت
میگم میتونی پارت جدیدو تو کامتا بذاری؟
میگم چند وقته پارت جدیدچگذاشتی خیلی منتظرماا
پارت بعدی رو کی میزاری ؟
هر وقت تایید بشه😂💔🤧
پارت بعدی؟
تا حالا چهار سری ساختم رد سد دیگه نمیدونم
عالی بود 💙
مرسی❤️
عالیییییییییییی بودددد
مرسیییی♡♡♡
بزودی به مالفوی ها هم میرسیمシ
ممنوننننن
خیای مشتاقم❤️
پستت عالی بود
بک؟
مرسیی حتما♡
سلام ببخشید میشه بگی چجوری بک بدم