☆حرف هایی دردناک☆

چرا وقتی دوباره برگشت جوابشو ندادی؟ اون لیاقت چیزایی که هستم رو‌ نداره حتی لیاقت چیز هایی که قراره بشم

درحالی که فکر می کردم یاد گرفتم چطور زندگی کنم فهمیدم یاد گرفتم چطوری بمیرم

_صداي شکستن دویست و شصت و شش تکه استخوان به گوشم مي‌رسد چقدر آشناست به گمانم به دنبال منبع این همه درد تك به تك اعضای تن و روحم را جست و جو کردم من چه مي‌دانستم سمت چپ سینه ام به تنهایی اینگونه درد میکشد؟_

_فقط دیوونه‌ها هستن که برای چیزهایي که مطمئن هستن بهش نمي‌رسن تلاش می‌کنن و خب من هیچ‌وقت خودم رو آدم عاقلي نمي‌دونم._

_صداي کلماتم را دزدیند پس اینبار نوشتم اما به گونه اي متفاوت با جوهر اشک هاي روانه شده از گونه ام بر روی دفتر قلب انسان هاي تنها._

_دیگر نایي برای ادامه دادن نداشت فقط دلش میخواست چشم هایش را ببندند و به آرزوهایي که دیگر به آنها نخواهد رسید فکر کند._

_عادت ندارم درد دلم را به هرکسی بگویم پس خاکش می کنم زیر چهره خندانم تا همه فکر کنند؛ نه دردي دارم، نه قلبي._ _درواقع من هیچوقت اونقدرام که نشون میدادم مشتاق نبودم._

_درسته ماه خیلي قشنگه... ولي تاحالا به این دقت کردین که اگه خورشید بخاطرش خودشو نمیسوزوند ماه فقط یه تیکه سنگ معلق چاله دار میشد؟_

در شبانگاه های پرفکت از خو☆کشی اش خیال می کرد مشکل از تنهایی است اما این ناشی از آن بود که تنهایی اش واقعی نبوده

_وقتي آشغالارو میذاری دم در، میري بهشون سر بزني ببیني در چه حالن؟ مسلما نه پس از پیگیري افرادي که از زندگیت بیرونشون کردي دست بردار._

_این دیوانگي بي انتها مارا تا کجا خواهــد برد؟_ قول بده زماني که تناسخ کردیم و در چهره ي مسخ کننده ي دیگري دیدمت این گونه مرا نشکني . ._

_چه عاشقانه اي بنویسم که دلتان برایم بلرزد!؟‌ وقتی نه دستانش را گرفته ام، نه در آغوشش کشیده ام، و نه حتی او را بوسیده ام ...! من فقط از دور، او را در خویش گریسته ام. عشق میان ما... معصوم ترین عشق تاریخ جهان بود!_

دارم تك تك آدماي توی زندگیم رو از دست میدم و حتي نمیدونم باید چیکار کنم ._ در گلوي زمین گیر کرده‌ام قدري حرف مي‌خواهم و کمي آزادي دوباره سیب بچین حوا من خسته‌ام بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند ._

مهم‌نیست‌اگر‌انسان‌براي‌کسي‌که‌دوستش‌دارد‌ غرورش‌را‌از‌دست‌بدهد...اما‌فاجعه‌است‌اگر‌براي حفظ‌غرورکسی‌را‌که‌دوست‌دارد‌از‌دست‌بدهد!! ﹙شاید اون‌ بهترین نبود اما ‌ براي من‌ شاید خاص ترین‌ ادم‌ بود﹚_

_شده ‌دلتنگ‌ شوي ‌چاره ‌نیابي جز ‌اشك؟! من‌ به ‌این‌ چاره‌ي بي.چاره ‌دچارم‌ هرشب ؛_ _﹙بعد از آنکه تو رفتي شب ـها به آسمان زُل میزنم ، نمیدانم چرا امّا انگار تو را میبینم﹚_

_﹙امیدوارم بتوني خودتو براي تمام چیزایي که نتونستي باشي و یا نبودي ببخشي﹚_ _نقطه ویرگول؛ خواستارِ پایان , محکوم به ادامه_

_از ته دل می‌خواستم و آرزو میکردم که خودم را تسلیم خواب فراموشي کنم من هم این روزها جز این آرزو، آرزوي دیگري ندارم . ._ _برآي قـآیق بـي هـدف ، امؤآج تصمـیم مي‌گیرند ._

_این‌فقط‌قلبم‌بود..قرار‌نبود‌واسه‌تو‌بشه،قرار‌نبود‌انقد‌از‌نبودت‌اذیت‌شه.._ _میشه‌ب‌اهنگام‌گوش‌کنم‌و‌یادت‌نیوفتم؟ میشه‌اون‌همه‌خاطره‌پاك‌شه‌تا‌بتونم‌راحت‌بهشون‌گوش‌کنم؟_

خودتم می دونی عشق زیبای من سرباز قشنگ من؛که باعث میشی تو پوچی بچرخم تو باعث میشی تو پوچی سرگردون بشم

ما دو خط موازی بودیم رسیدنمان قانون جهان را عوض می کرد باهم بودنمان برای دنیایی دگر

_دلم‌میخوادقلبمو‌ازتو‌سینم‌دربیارم‌ هزاربارلگدش‌کنم‌و‌بگم: توکه‌انقدرزودوابسته‌میشي‌بایددردشم‌بکشي!_