11 اسلاید پست توسط: Youjin انتشار: 11 ماه پیش 162 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
آشنایی با معروف ترین نقاشی های جهان
احتمال اینکه شخصی را پیدا کنید که لئوناردو داوینچی را نشناسد یا نقاشی معروف مونالیزای او را ندیده باشد، نزدیک به صفر است. به جرأت میتوان گفت که اسرارآمیزترین و صدالبته از معروفترین نقاشی های جهان، مونالیزاست که در وصف و تحلیل آن هزاران صفحه نوشته شده است؛ بااینحال، هیچیک از نقدهایی که درباره نقاشی مونالیزا نوشته شده، به طور کامل، اسرار آن را برملا نمیکند. تاریخ خلق این شاهکار را در نیمه اول قرن شانزدهم تخمین زدهاند و ابعاد دقیق آن 53×77 سانتیمتر است. نقاشی مونالیزا یکی از نوآوریهای مهم در تاریخ نقاشی بود، زیرا در این اثر برای اولین بار پرتره یک انسان در یک فضای خیالی ترسیم شد.
گفته میشود نقاشی مونالیزا متعلق به لیزا گراردینی است. او همسر فردی به نام فرانسسکو دل جیوکوندو بوده، اما برخی از متخصصان دراینباره شک دارند. وقتی به این نقاشی نگاه میکنیم، جدا از طرز قرارگیری دستها، پل ترسیم شده در گوشه تصویر و تضاد بین تاریکی و روشنایی، لبخند ژکوند بیشترین و اصلیترین توجهها را به خود جلب میکند. سالانه بیش از شش میلیون نفر از هنر دوستان جهان به فرانسه میآیند تا این شاهکار را در موزه لوور از نزدیک ببینند.
نقاشی شب پرستاره توسط ونسان ون گوگ کشیده شد؛ هنرمندی که در یک بیمارستان روانی بود و در زمان بستری بودنش این اثر هنری را خلق کرد. در طول زندگی ون گوگ، هیچکس این اثر را آنطور که بایدوشاید جدی نمیگرفت تا اینکه موزه هنرهای مدرن نیویورک این اثر را به نمایش گذاشت و در سال 1941 به یکی از پر طرفدارترین نقاشی های معروف تبدیل شد. ون گوگ، هنرمند نابغه هلندی، نقاشی را برحسب تجربه آموخته بود. بهطور کلی از کسی که با بیماریهای ذهنی درگیر است، انتظار سخت کوشی نمیرود بااینحال خوب است بدانید که ون گوگ در طول 10 سال کار هنریاش حدود 900 نقاشی کشید که در میانشان شب پرستاره بیشترین نقدها و توجهها را به خود جلب کرده است.
از نظر زیبایی شناسی، فضای آسمان این نقاشی بسیار پرانرژی و خوشرنگ ترسیم شده است. هالههای نور به شکل خیرهکنندهای در اطراف ستارهها در جریان هستند. یک درخت سرو بزرگ در گوشه تصویر وجود دارد که درست همانند کوههای اطراف شهر همراه با انرژی اسرارآمیز تصویر به رقص در آمده و گویی تا اوج آسمان چشمان شما را همراهی میکند.
فضای دهکده هم نکات خاصی دارد؛ نور زرد از پنجره خانهها به چشم میخورد درحالیکه حتی یک چراغ هم در کلیسای مرکزی روشن نیست. اصلیترین توجه هنرمند در این نقاشی به رنگ، احساسات و نور جلب شده است. عدهای عقیده دارند که تنها سخنی که این نقاشی با تماشاگران دارد این است که مرگ چیزی نیست جز سفری در میان ستارگان. درست مثل بسیاری از معروفترین نقاشی های جهان، حقایق و حرف و حدیثهای بسیاری در مورد این نقاشی وجود دارد
داوینچی در اواخر قرن نوزدهم، کشیدن تصویری را شروع کرد که امروزه در لیست نقاشی های معروف جایگاه ویژهای دارد. شام آخر بیش از اینکه یک نقاشی باشد، یک تفسیر تصویری از واقعهای مهم در آیین مسیحیت است. جزئیات این نقاشی بهقدری موشکافانه طراحی شده که بسیاری از مفسرین آثار هنری، خود را در کشف تمام آثارش ناکام میدانند. از رومیزی گره خورده در تصویر گرفته تا هارمونی رنگ لباس مسیح و کسی که در کنارش نشسته است یا حتی نحوه قرارگیری سر افراد، هیچیک بیدلیل و تصادفی به این اثر اضافه نشدهاند.
این نقاشی به زمانی اشاره دارد که مسیح به حواریون خبر خیانت یکی از اعضا را میدهد و در آن ثانیههای پرتنش در چهره هر یک از افراد، ژست انکار، ترس، خشم، ناراحتی، بهتزدگی و حتی لبخند و بیتفاوتی دیده میشود. صورت مسیح در مرکزیترین قسمت نقاشی قرار گرفته است و هنرمند نهایت سعی خود را کرده تا قرینگی خاصی را در اثر به کار ببرد. درست مثل بسیاری از معروفترین نقاشی های جهان، شام آخر، حرفهای زیادی برای گفتن دارد،
گاری علوفه نیز مثل بسیاری از نقاشی های معروف در قرن نوزدهم کشیده شد. جان کنستابل ترسیمگر فضای رویایی این نقاشی است و ماجرای کشیدن آن نیز به خاطرات دوران کودکیاش باز میگردد. پدر جان یک مزرعه کشاورزی بزرگ در انگلیس داشت که هوای دلپذیر تابستانهایش، حسابی در ذهن این نقاش بزرگ ماندگار شده بود. تمام نکات ریز مربوط به یک زندگی معمولی روستایی در انگلیس، با وسواس تمام مورد پردازش این هنرمند قرار گرفت.
رودی که یک گاری در آن حرکت میکند، بیشترین توجه را به سوی خود میکشاند. سرنشینان گاری کار زیادی انجام نمیدهند و یک زن کمی بالاتر در حال شستوشو است. کمی به لابهلای علفزارها دقت کنید، یک مرد ماهیگیر را میبینید که یک قایق در کنارش قرار دارد و در آخر هم یک سگ و معماری زیبای خانه، ترسیم فضای روستایی را به بهترین شکل ممکن تکمیل میکند.
نوبتی هم که باشد نوبت نقاش معروف اسپانیایی، پابلو پیکاسو است. زمانی که این هنرمند زبردست تصاویر فجیع اتفاقات حاصل از بمباران را دید، دستبهکار شد تا صدای دلخراش جنگ را با یک اثر هنری بیصدا، به گوش جهانیان برساند و اینطور هم شد؛ زیرا زمانی که این نقاشی را تماشا میکنید صحنهای غمگین و مملو از فریاد و فغان را حس میکنید. تاریخ خلق این اثر به سال 1937 مربوط است و از نظر ابعاد نیز بهعنوان یکی از بزرگترین نقاشی های معروف دنیا شناخته میشود، زیرا طول آن به حدود 8 متر میرسد. اما بیش از هر چیزی، محتویات تصویر، نظر افراد هنری و مردم عادی را جلب میکند.
تصویری از فریاد، رنج و زوال در جایجای نقاشی دیده میشود. در این شلوغیها پیکر فردی با شمشیر شکسته دیده میشود. ضمن اینکه رنگ سیاه، سفید، خاکستری و آبی نشاندهنده مرگ و شرایط تراژیک است. تصویر اسب و گاو از موارد مهمی است که در اثر خودنمایی میکند که شاید وجود چنین عناصری اشاره به رابطه فرهنگ اسپانیا و این حیوانات داشته باشد. ویژگیهای منحصربهفرد نقاشی گرنیکا باعث شده است تا این اثر هنری، تبدیل به یکی از نقاشی های معروف اسپانیا و جهان شود؛
نقاشی معروف آفرینش آدم توسط میکلآنژ بین سالهای 1508 و 1512 کشیده شده و نقاشی اصلی آن روی سقف کلیسای سیستین شهر واتیکان قرار گرفته است. این نقاشی همانطور که از نامش پیداست سعی در به تصویر کشیدن اولین انسان یا همان «آدم» را دارد و داستان خلقت آدم بر اساس کتاب آفرینش را نشان میدهد. سایه روشن و پیکر عضلانی برخی از کاراکترها بیانگر این است که هنرمند این نقاشی توانایی بالایی در تجسم تصاویر داشته است؛ در واقع هنر اصلی میکلآنژ مجسمهسازی بوده است. اگر اهل دقت در جزئیات باشید، هر شخصیتی که در این تصویر وجود دارد برای شما بسیار سؤالبرانگیز خواهد بود.
چیزی که تقریبا با یک نگاه به نقاشی آفرینش آدم میتوان دریافت این است که خدا در سمت راست تصویر قرار گرفته و آدم در سمت چپ روی زمین لمیده است. پس از این دو مورد، زنی که خدا دست بر گردنش انداخته، سؤالبرانگیز است. عدهای عقیده دارند که او حوا است و عدهای هم میگویند او به همراه کودکی کنارش، مریم مقدس و مسیح و خدا با قرار دادن انگشتش بر شانه آن کودک نوعی ارتباط بین مسیح و آدم را ایجاد میکند.
نقاشی جیغ یک نمونه بارز از هنر مدرن برای عصریست که در آن زندگی میکنیم به همین دلیل، بسیاری از متخصصین نقاشی، جیغ را مونالیزای زمان ما میدانند. این نقاشی توسط هنرمند نروژی، ادوارد مونک، در سال 1893 کشیده شده است و مواد بهکاررفته در آن شامل رنگوروغن و پاستل است. مونک احساسات بسیار عمیقی داشت و این موضوع در نحوه استفاده او از رنگها کاملاً پیداست. او تاحدی نسبت به رنگها حساس بود که با یک تغییر رنگ در آسمان برای خلق شاهکار نقاشی جیغ، الهام گرفت.
مونک درباره ایده این نقاشی گفته است روزی بههمراه دوستانش روی یک پلی قدم میزد و خورشید در حال غروب کردن بود، ناگهان آسمان تغییر رنگ داد و پرتوهای سرخ رنگ توجه او را جلب کرد. رنگ آسمان در آن لحظه حس ترسی را که با شگفتزدگی آمیخته بود به مونک القا کرد و در پی این اتفاق، هنرمند اثر جیغ، حس کرد طبیعت در حال جیغ کشیدن است. این واقعه موجب شد که ادوارد مونک تصمیم بگیرد این اتفاق را به تصویر بکشد. بسیاری از مردم آنقدر تحت تأثیر «جیغ» قرار گرفتند که این اثر را بهعنوان بهترین نقاشی جهان میشناسند
درباره عظمت برج بابل که در دوران باستان سربهفلک کشیده بود، نوشتهها و روایات بسیاری وجود دارد که بسیاری از آنها در حیطه باور انسان نمیگنجد و فقط یک نقاشی میتوانست چنین شکوه رویایی را برای انسان مصور کند. سرانجام هنرمند مشهوری به نام پیتر بروگل مهتر در قرن شانزدهم میلادی خلق این نقاشی را به عهده گرفت. این هنرمند علاوهبر کشیدن نقاشی ساخت برج بابل، در تصاویری که میکشید به بسیاری از وقایع مهمی که به تاریخ و مذهب مربوط بودند هم پرداخت. این نقاشی معروف، دومین تلاش پیتر بروگل برای به تصویر کشیدن برج بابل بود و متأسفانه اولین اثر او از دست رفته است.
پیتر سعی کرد معماری برج را بر اساس روایات مسیحی و آیات انجیل که در مورد برج بابل نوشته بود بکشد. در این نقاشی او نمرود را با یک لباس سفید و تاج پادشاهی نشان داده که در حال نظارت بر روند پیشروی برج بابل است. قسمت مرکزی برج چنان مرتفع است که سر در میان ابرها برآورده است و تعداد پنجرههای بیشماری در سراسر دیوارهای برج بابل بنا شده است. ازآنجاییکه اسناد باستانی مربوط به برج بابل بسیار کم هستند و در مورد معماری آن اطلاعات دقیقی در دسترس نیست، بسیاری از مورخان و باستانشناسان چنین تصاویری را فقط یک افسانه قلمداد میکنند.
این شاهکار هنری اثر سالوادور دالی است که در سال 1931 کشیده شده است، این هنرمند سهم مهمی در جنبش سورئالیسم دارد و علاوهبر فعالیت موفق در زمینههای مختلف هنری، خالق یکی از معروفترین نقاشی های دنیا نیز است. دلیل اینکه «تداوم حافظه» در لیست نقاشی های معروف جا خوش کرده، فضای تخیلی و مفهوم پیچیده و مهم نهفته در آن است. ضمن اینکه این اثر بهعنوان یکی از نمادهای مهم سورئالیسم شناخته میشود. توضیحات و تفاسیر بسیاری در مورد این نقاشی وجود دارد.
وقتی از سالوادور دالی در مورد این شاهکار پرسیدند او زمان را به ذوب شدن پنیر تشبیه کرد؛ شاید معنای این گفتار او این باشد که زمان قرار نیست بازگردد و زوال دوران جوانی را با ترسیم درخت خشک شده نشان دهد. مورچه در بیشتر نقاشی های معروف دالی نمادی از فساد و نابودی است و در این نقاشی نیز مورچههایی را میبینید که به جان یک ساعت افتادهاند. بنابر تحلیل بسیاری از متخصصان منظرهای که دالی در این نقاشی کشیده است، از سرزمینی که در آن زندگی میکرد و آبهای مدیترانهای الهام گرفته است
شاید تصویر گل رز بیشتر از هر گل دیگری در نقاشی های معروف دیده شود، اما ونسان ون گوگ که در معرفی نقاشی شب پرستاره کمی دربارهاش صحبت کردیم، انتخابی خاص داشت. او در نقاشیهای مختلفی برای ترسیم هرچه بهتر گلهای آفتابگردان دستبهکار شد و این موضوع باعث شد که همه از علاقه او به گل آفتابگردان باخبر شوند و در مراسم خاکسپاریاش، دوستان و همکارانی که داشت، برایش گل آفتابگردان بیاورند. نقاشیهایی که ونسان از گلهای آفتابگردان میکشید، همگی در موزههای شرق و غرب دنیا دیده میشوند، اما یکی از این نقاشیها شهرت بیشتری کسب کرد.
یک روز ون گوگ تصمیم گرفت برای تزیین اتاق دوستش پل گوگن یک نقاشی زیبا از گلهای مورد علاقهاش بکشد و در سال 1888 این کار را انجام داد. همانطورکه انتظار میرود، نسخههای کپی شده بسیاری از این نقاشی توسط هنرمند اصلی و شاگردانش کشیده شد. جدا از زیباییهای بصری نقاشی، مفهوم جالبی نیز در آن نهفته است؛ گویا ون گوگ سعی داشته با کنار هم گذاشتن گلهای باطراوت و پژمرده به مراحل مختلف زندگی یک انسان معمولی اشاره کند
فالو و لایک یادت نره
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
عالی💖
تست فوق العادت لایک شد👍🏻❤
بک میدم✨
مایل به پین؟
من به قرآن نمیدونستم توهم اینوساختی
معذرت میخوام🙏
زیبا بود❤