با صدا زده شدن اسمم برگشتم عقب که دیدم هستیه گفتم جانم اونم همینطور که نفس نفس میزد گفت هامان میگه که خونه ما دعوتید اگر میخوای ما برسونیمت منم ابرو بالا انداختم و گفتم خودش گفت که اونم با شوق خندید و گفت آره به خدا
ته دلم براش ضعف رفت اما نه نباید یادم میرفت میخواستم چیکار کنم خواستم چیزی بگم که صدای بمشو از پشتم شنیدم که گفت چی شد پس منم خیلی ریلکس اونو نادیده گرفتم و گفتم هستی از عمو و زن عمو معذرت خواهی کن من نمیام میخوام یکم دیگه برم خونه درس بخونم و اینکه خودم ماشین دارم خودم میرم خونه
که صدای حرصیش از پشت سرم اومد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
وااااااییی عاااالییییی بووووود😍😍😍😍میشه بعدی رو زودتر بدی🥺♥️🫂
پس کی پارت بعدو میزاری
#ما اعتراض داریم به پارت سه نیاز داریم🌹💕
# تا پارت سه نگیریم آروم نمیگیگیریممممم🌹💕
😂😂😍 چشم پارت سه هم فردا براتون میزارم
تروخدا پارت بعدو زود بزاررررررررررررررر
چشم سعی میکنم امشب یا فردا شب براتون بزارم❤️
حتما زود پارت بعدی میزارم😍😍😍
عرررررررررر
خیلیییی خوبهههعه
لطفا لطفا لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار تورو خدا خیلی مشتاقم واسه پارت بعدی:)
پارت بعدییییییی❤️🌹