آخه دستم خورد قبلی پاک شد ببخشید😂😂
از زبان اشلی:مامان بیخیاااااال. شارون:خب دلم برات تنگ میشه😂🥲 اشلی:منم همینطور😭😭مامانمو بغل کردم نمیتونستم ازشون جدا شم...ولی فکر کردن به هاگوارتز این جرعتو بهم میداد که ازشون جدا شم بابامم بغل کردمو بعد از خداحافظی وارد قطار شدم..فوقالعاده شلوغ بود. درِ چندتا از کوپه هارو باز کردم تو اولی یه پسر عینکیو یه پسرویزلی نشسته بودن..امکان نداشت اونجا بشینم رفتم سراغ بعدیا یه دختر دوتا پسر،شاید خلوت ترم باشه،تو کوپه بعدی یه دختر نشسته بود خاستم بشینم که دختره دستشو کرد ت دماغش اییییی منصرف شدم. ت چهارمین کوپه چشمم خورد به کسی که واقعا نمیخاستم.....
[ ] ...باورم نمیشد مالفوی اونجا نشسته بود. اون دیگه کوپه های آخر قطار بود پس در کوپرو باز کردم و... از زبان دراکو:نشسته بودم تو کوپه داشتم برتی بات میخوردم که در باز شد یه دختر سرشو آورد ت..وایسا ببینم...اینکه اون دختره کنته😳😳سلام داد و ازم خاست اونجا بشینه...منم گفتم باشه. از زبان اشلی:سلام کردمو گفتم میشه اینجا بشینم؟؟؟ اونم گفت باشه تشکر کردمو نشستم روبروش...
وقتی که نشستم چند لحظه زیرچشمی بهش نگا کردم🫣🫣🤪خیلی عوض شده بود..تقریبا ۸سال میشد ندیده بودمش. آخرین بار توی یه جلسه که راجب ولدمورت بود دیدمش اما اونموقع سه سالمون بود....از زبان دراکو:چند دقیقه بعد از اینکه نشستو داشت بیرونو نگاه میکرد زیر چشمی نگاش کردم واقعن بزرگ شده بود..آخرین باری که دیدمش ۸سال پیش بود...قشنگ شده بود....
به هر حال بهش برتی بات تعارف کردم خیلی سرد گفت نه مرسی😒مثه این که اخلاق گندش از بین نرفته اَه اَه اَه..از زبان اشلی:بهم برتی بات تعارف کرد گفتم نه مرسی🙂 انگار بهش برخورد پسرهی چندش. داشتم به بیرون نگا میکردم که یه دختر خوشگل درو باز کرد...پرسید:ببخشید میتونم اینجا بشینم..همهی کوپه ها پرن😊بهش لبخند زدم اما به دراکو هم نگاه کردم به هر حال اون اول اینجا نشسته بوده وقتی نگاش کردم شونهای بالا انداخ پس به دختره گفتم حتمن بیا تو. خیلی خوشحال شد و تشکر کرد ازش اسمشو پرسیدم اسمش....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پانسی زشته
😅😅😂
استوریا
پنسی
قشنگم پارت بعدم هست❣️🫶🏻
خوندم خیلی قشنگ بود پارت ۲ عالیه
مثله خودت زیبا💙🫶🏻
من پارت جدید میخوام🥺
پارت جدیدددددد