
سلام من میرا هستم و این اولین داستانی که مینویسم امیدوارم خوشتون بیاد😘💖🙌

معرفی🍷 اسم تو ا/تس یه دختر کیوت شیطون😈 عشق هیجان 😋یه دادش بزرگتر از خودت داری تو عزیز دور دونه دادشی🥺رنگ مورد علاقت مشکی😎دیوونه سریال های عاشقانه💖 با بقیه در طول داستان اشنا میشید عکس این بخش تویی
خب صبح بود از خواب بیدار شدم یه نگاه به ساعت انداختم وای مدرسه دیر شد عین جن زده ها از تخت پریدم بیرون تندی حاضر شدم رفتم سراغ داداش تا برسونتم مدرسه بهش گفتم--لوکاس بدو مدرسم دیر شده(لوکاس اسم داداشته) لوکاس-- الو کجایی ابجی خوشملم🌹امروز تعطیله😂😂 ا/ت--🙄😑😑 اگه یادم بئد هنوز میخوابیدم😪😴 لوکاس-- بعد من با یه پارچ اب بیدارت میکردم قیافه لوکاس/ 😂😂 قیافه ا/ت😑😑 ا/ت-- پس حالا که بیدار شدم بیا باهم بریم بیرون صبحانه بخوریم باشه اونی چان🥺😋 لوکاس-- باشه خوشمل داداش😁💖 ا/ت-- مرسی اونی چان😁😋
توی کافی شاپ نشسته بودیم که داداش گفت من میرم سفارشمون رو بیارم. وقتی داداش رفت یه پسر پرو اومد طرفم گفت سلام خوشگل خانم خانم به این کیوتی چرا تنها نشسته ا/ت-- اولا به تو چه دوما دادااااااااااش داداش رو با داد گفتم😎 لوکاس مثل برق اومد گفت چی شده ابجی خوشملم💖ا/ت-- اونی چان این پسره مزاحمم شد🥺(در پشت نقاب 😈) لوکاس اول یه چشم غره خیلیییییییییییییی ترسناک رو به پسره کرد😡من خودم خیلی ترسیدم😶
لوکاس-- هوی پسره عوضی شما با اجی من کاری داشتی. پسره پرو پرو داشت نگاه میکرد بعد گفت اولا اسم من هوی نیست و سوبارو عه دوما عوضی خودتی سوما اره کار داشتم مشکلیه من در همین هین--😶😶(میرا-- خیال کردی بچم از این حرفا پروتره😈😂 ا/ت--خیلی خری 😑😑 میرا-- میدونم😘😋)لوکاس بدبخت ماتش برده بود وقتی به خودش اومد دستم رو گرفت و من رو با خودش برد تو ماشین بیچاره لوکاس با عصبانیت گفت-- عجب دوره ای شده ها راستی راستی ابجی فردا میای همرام میخوام تورو با گرل فرندم اشنا کنم💖😎 ا/ت-- اونی چان شما کی گرل فرند گرفتی که من نفهمیدم😲 لوکاس-- اونم قراره دادشش رو بیاره😉
روز بعد-- اماده شدم رفتم پایین با داداش سوار ماشین شدیم و رفتیم برای ینکه گرل فرند لوکاس رو ببینیم💖 اسم گرل فرند لوکاس ایمیلی باید اعتراف کنم واقعا جذاب بود لوکاس-- ایمیلی پس داداشت کو ایمیلی-- سلام رفته یکم خوراکی بگیره یهو دیدم همون پسر دیروزی داره از مغازه میاد بیرون و داشت میومد سمت و قتی رسید پیش ما ایمیلی-- معرفی میکنم داداش من سوبارو قیافه من-😲 لوکاس-😡 سوبارو-😈 ایمیلی-(از همه جا بی خبر)😊
خب تمومید😶 شرمنده اگه کم بود 😊 عکس این پارت=لوکاس💖
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میرا عاشقتم داستان خیلی خوبی بود💜🧸
از همتون ممنونم پارت بعدی رو هم منتظرم که منشر شه💖😊
وای خیلی خوب بود
بعدی رو بزار
عالی بود زود بعدی رو بزار
عالیه ادامه بده😍😍😍❤❤❤😍😍😍❤❤❤😍😍😍😘😘😘🌷🌷🌷
باحال بود لطفا پارت بعد رو سریع بزار😊