قشنگم اگر خوشت اومد حتمن فلو و لایک یادت نره
این قسمت:اشنایی با افرامین
)دوستان توجه کنید که نیان با ارشان و افرامین هم زمان اشنا میشه پس حس نکنید که نیان داره به ارشان خیانت میکنه)
نیان:بابا برای اماده سازی سالگرد بابابزرگ به روستا رفته بود منو مامان هم رفتیم تا به نیما که رفته بود برای سر زدن به آهن هایی که برای ساخت خونه کنار گذاشته بودیم(دوستان نیان اینا خونشونو میفروشن و چند خیابون اونور تر یه زمین میخرن و خودشون هم همون حوالی یه خونه اجاره میکنن و اجاره نشین میشن و همه ی اشنایی نیان با افرامین سر همبن خونه ساختن شکل میگیره) هوا بشدت سرد بود وسطای زمستون بود و خب عادی بود این هوا نیما اونجا چادر مسافرتیو برقرار کرده بود منو مامان از سرما به داخل چادر پناه برده بودیم و نیما رفت تا چیزی برای گرم شدن بیاره صدای پا اومد و من چشم انتظار به در چادر خیره شده بودم در چادر بالا رفت و بجای نیما با یک جفت چشم مشکی ....
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
پارت جدید؟
ادامه نداره دیگه؟
چرا عزیزم پارت های دیگه تو راهه