از زبون مرینت: سلام من مرینتم یه بالرین خیلی حرفه ای من عاشق برادر دوستم آدرینا هستم 😍😘
از زبون خانم پنکی: ( معلم باله ) مرینت آدرینا بیایید پایین
مرینت و آدرینا: اومدیم مرینت : رفتیم پایین دیدیم آدرین داره با کاگامی برای اجرای فردا شب تمرین میکردن داشتم میساختم آخه من عاشق آدرین بودم آدرین باید مال من میشد داشتن تمرین میکردن که یهو پای کاگامی پیچ خورد و خورد زمین خانم پنکی نگاهش کرد و گفت شکسته خانم پنکی: یکی دیگه باید جای کاگامی با آدرین برقسه و گفت بنظرم خواهرش آدرینا خوبه
مرینت: آقا چرا منو نمیگی منکه جلوتم اه خانم پنکی: نه بنظرم مرینت خوبه
عالیییی
عاااالی بود و جالب بود .