
صلم کایوتا داستنمو برا ششمین بار مینویسم🤦♀️ امیدوارم رد نشه ناظرها عزیز تستچی و تمامی عزیزان و عزیزی که داره زحمت میکشه و برسی میکنه🍬 لطفا رد نکن✌🏻
بعد از یه روز طولانی رسیدم خونه اونقدر خسته بودم که نمیتونستم از جام پاشم و برم لباسمو عوض کنم😑 همینطور که داشتم فکر میکردم چطوری پاشم برم لباس عوض کنم🤔 که چند نفر رشته افکارمو پاره کردن🙄 همینطور که داشتن تمرین میکردن..... (برا سخنرانی) یون؛《 ا/ت بدو بیا تمرین کن ا/ت ؛《 هوف من حوصله ندارم لباسامو عوض کنم اونوقت بیام تمرین؟؟ جین هو ؛《 چقد این دختر تنبله 🥱 چو ؛《 ولش کنید اینو اصن نمیبریم 🥴 تین؛《 اه بدو بیا دیگه فصل عوض شد😒 بعد ۱۰۰ سال بالاخره رفتم............ تمرین سخنرانی؛{
{سلام من یون هستم ۲۳ سالمه همونطور که میدونید عضو گروهه بد گرلز هستم.😊} {سلام من جین هو هستم گل سرسبد گروهه بدگرلز و ۲۳ سالمه😌} {سلام من چو هستم ۲۲ سالمه😁 و عضو گروه بد گرلز هستم😉 } از زبان راوی (تا میخواست تین شروع کنه ا/ت گفت صبر کنین صبر کنین انگار میخواین خودتونو معرفی کنین نا سلامتی ۳ ساله که دبیو کردیم همه مارو میشناسن عوضش کنین 😒) تین؛《 بابا به منم فرصت بدید دیگه بعدشم حالا یه فکری میکنیم حالا بزار خودمونو معرفی کنیم {سلام من تین هستم ۲۰ سالمه بد گرلز اصن بدون من معنی نمیده 😗} ا/ت هوف سلام من ا/ت هستم ۲۱ سالمه ستاره گروه😌 جین هو؛《 چشم نخوریم ایشالا برم اسپند دود کنم🚶♀️ همه باهم 《ایشالا》
چو؛《خب حالا سنگ کاغذ قیچی میکنیم هرکی باخت همه متن سخنرانی رو اون مینویسه ای خدااااااااا به من افتاد🤦♀️🥺🤕 { توجه؛بقیه اعضا در حال قر دادن میباشند💃} (ا/ت درحال گریه و زاری میباشد) تین ؛《 گایز بریم لباسمونو آماده کنیم و همینطور تصمیم بگیریم چه میکاپی کنیم؟ ا/ت تصمیم خوبیه بریم🚶♀️ چو🚶♀️ جین هو🚶♀️ تین 🚶♀️ بعد از گذشت نیم ساعت🕜 همه باهم همزمان《 وایییییی چه خوشمل شدیم🥺💕💕💕💕💕💕》 (از زبان راوی واقعا هم خوشگل شده بودن☺) تین 《حیفم میاد میکاپم پاک کنم 😭 چو 《من دلم نمیاد لباسمو عوض کنم🤦♀️ جین هو《 کی گفته من لباسمو عوض میکنم؟ ا/ت( لباسشو عوض کرد میکاپ هم پاک کرده نشسته) ا/ت 《شما همیشه همینین 😞
جین هو《 تو امروز از دنده ی چپ بلند شدی ¿ ا/ت راست میگی😭😭😭 بخاطر این ناراحتم که چرا انقد دیر میریم برا سخرانی🥺 چو ؛《عه بگو چرا این همش ضد حال میزد☹ بیچاره بچم😭 حالا بیاین بریم اونور 💁♀️ تهیونگ ؛《خیلی برا مراسم هیجان دارمممممم🥴 جین ؛《منم🥱 میخوام ببینم اینا که سر زبونان کیا هست شوگا ؛《 الکی نگران نباشید😒 جیمین و کوک و جیهوپ در حال نهار خوردن میباشند و هیچ نظری ندارند 😊 نامجون؛《 من فقط میخوام اعضاشو ببینم🤩 حالا اگه گرمی رو گرفتیم چی قراره بگیم؟؟؟ کوک( با دهان پر حرف میزند🥴) بیاین سنگ کاغذ قیچی بریم) جیهوپ تو دلش ؛《 هی چقد خوشمزس جیمین بیاین دست از خوردن برداریم بریم🚶♀️ 1 2 3
جیمین ؛《ای بابا چرا به من افتاد؟ مگه من چه گناهی دارم😭 همچنان بقیه با خیال راحت به کارهایشان میرسند💃 از زبان راوی 《بعد از ده روز طولانی بالاخره روز موعود رسید》 ا/ت؛《 وایییییییییییییییی من دارم از هیجان دارفانی را وداع......... یون ؛《نه نه قبل از مراسم نباید بمیری😐 ا/ت ؛《مرسی که انقدر به فکرمی😑 جین هو؛《خو راست میگه دیگه بزار مراسم گرمی تمومشه بعد بمیر😐 چو ،《آذیتش نکنید بچه رو 🤭 راستی سخرانی رو نوشتی ا/ت؟ ا/ت ؛《آره همون شب یون ؛《گایز بدویید بریم خودمونو آماده کنیم کلا ۴ ساعت وقت داریم🤕 جین هو ؛《 وای چقد زمان کمی😒
خب کویین ها خوشتون اومد؟ 🍬از یک تا ده به داستان چقد میدید؟ و اینکه ادامه بدم🤔
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!