فقط خودم و خودت ۵۳

(بالا رو بخوانید مهمه☝️)که یه نکته ای رو متوجه شدم، اصلا چرا فلیکس داره به ادرین کمک میکنه؟ نکنه درباره‌ی این هم داره ادرین رو گول میزنه؟ که مامانم روی صندلیه روبه روی من نشست و گفت: راستی انگار الیا آز خونمون فرار کرده گفتم:چی؟؟برای چی؟ گفت: نمیدونم از اتاقت دوید بیرون و رفت وقتی هم ازش پرسیدم داره کجا میره گفت بعدا میگم. خیالم راحت شد...احتمالا الیا بخاطر اینکه می‌خواست کت نوار رو ببینه اینشکلی از خونه رفته بیرون و گفتم: نه مامان الیا احتمالا میخواسته واقعا ببینه اوضاع لیدی باگ چجوریه برای همین اون شکلی رفته بیرون، میشناسیش که همش دنبال فیلم برداری و خبر دسته اول و اینجور چیزاعه گفت: نمیدونم راستش یه ذره نگرانش شدم و بعد سریع به حرفش اضافه کرد: یعنی میدونم اون میتونه خودش رو نجات بده اما حالا..گفتم: درکت میکنم و...

و فکر کردم الیا چجوری دیشب با کت نوار برخورد کرده چون بعد اینکه کت نوار اکوما رو نابود کرد خیلی باهام بهتر رفتار کرد و البته اون حرفاش...توی این فکرا بودم که دوباره فکرم برگشت پیش فلیکس اما ایندفعه با خودم یه نتیجه گرفتم اونم این بود که امروز عصر رفتارش رو زیر نظر بگیرم بعد ببینم قابل اعتماده یا نه از زبون لایلا: و کیفم رو از روی تخت برداشتم و گفتم: آ..خب ساعت چنده؟ -۱ و نیم صبح ساعت ۲ باید اونجا باشیم برای همین باید الان راه بیوفتیم و با گوشیش یه آژانس گرفت پرسیدم: خوبه فقط میگم یه ذره دیر نیست واسه ی رفتن به مرداب؟ گفت: نه خیلی هم دیر نیست و اینو خانم کرلنته با ادرین گفتن گفتم: باشه ، رفتم دم آینه و یه ذره به خودم رسیدم و با خودم فکر کردم چجوری میشه معجزه گر گابریل رو ازش گرفت بعد با ناتالی رفتیم دم اون مردابه اونجا ادرین و خانم کرلنته با دوستش رو دیدیم ادرین رو ب.غ.ل کردم و گفت: اوه سلام دلم برات تنگ شده بود اونم ب.غ.ل.م کردم: سلام لایلا...منم همینطور، اون بوی همیشگی اش رو نمی داد انگار یه چیزی فرق کرده بود. از ب.غ.ل.ش جدا شدم و د.س.ت.ش رو گرفتم. هردو منتظر موندیم تا صحبت های ناتالی با هانی و دوستش تموم بشه منم به این فکر کردم که شاید این خود ادرین نباشه آخه وقتی به ادرین قراره باهم بریم به اسپانیا به نظر خیلی خوشحال نمیومد. ایده ای به سرم زد به اون نگاه کردم و گفتم: میگم از کروسان خ.و.ش.ت میاد؟...اگه خود ادرین باشه باید بگه اره -آ...نمیدونم خیلی دو.س.ت ندارمش ولی خب ازش بدمم نمیاد. پس این ادرین نیست! از زبون کت نوار: خودم رو‌ جمع و جور کردم و سعی کردم از فکر کردن به اکو دست بردارم و همونجا قایم شدم. بعد مدتی صدای زنگ در اومد حس کردم بابام در رو باز کرد و بعد خودم رو مخفی‌تر کردم که در اصلی خونه و در خونمون باز شد

و فلیکس و لایلا و پدرم و ناتالی همه باهم توی باغ باهم ملاقات کردن برام سوال بود خاله آمِلی هم درمورد موضوع فلیکس که جای من رفته بود می‌دونست یا نه اما فکر نکنم الان خیلی موضوع مهمی باشه از زبون راوی: وقتی هر چهار نفر همدیگه رو دیدند گابریل با لحن سردی گفت: سلام ادرین سلام لایلا سفر چطور بود؟ لایلا برخلاف گابریل با لحن شاد دروغینی گفت: عالی بود خیلی کیف داد دیشب هم رفتیم مرداب باید میدین فلیکس: آره خوب بود و بعد گابریل در رو برای آنها باز کرد و گفت: خوبه که بهتون خوش گذشت احتمالا خسته ای ادرین...میتونی بری توی اتاقت فلیکس از رفتار گابریل عصبانی شد اما برخلاف میلش گفت: چشم و وارد خونه شد و رفت توی اتاق ادرین گابریل گفت: تو ام همینطور ناتالی، ناتالی: چشم قربان و اونم رفت توی عمارت

فلیکس در اتاق رو باز کرد و واردش شد. اروم صدا زد: ادرین؟ و حالت موهاش رو به حالت عادی موهای اصلیش برگردوند: الان دیگه فکر کنم بتونی بیای بیرون و دیگه منم برم و کت نوار از پشت اون سکوی پنجره خیلی اروم گفت: پلگ پنجه ها داخل و وقتی به حالت اول برگشت پلگ توی جیب ادرین قایم شد و ادرین هم پاشد و دستش رو از بیرون پنجره برای فلیکس تکون داد فلیکس دو قدم عقب رفت و گفت: یاخدا تو چطوری رفتی اونجا؟...البته برای من طبیعیه چون دو بار تونستی در عرض چند دقیقه از فرانسه به اسپانیا بیای، بعد پنجره رو باز کرد و ادرین گفت: سلام فلیکس چطوری؟ چخبر؟ -سلام، آره خوبم ممنون...قضیه خوب پیش رفت ادرین: عالیه حالا لباسای خودت رو بپوش که برات یه سوپرایز دارم فلیکس: اوه پس بگو چرا رفتی بیرون پنجره...میخواستی بدون متوجه شدن پدرت منو از خونه ببری بیرون؟ از زبون ادرین: گفتم: آره آدم باهوشی هستی

از زبون مرینت: بعد اینکه صبحونه ام رو خوردم نشستم روی مبل و تلویزیون رو روشن کردم، کانال اخبار باز شد: نادیا: سلام گیج نشید این فقط اخباره! دم ساعت های ۱ بامداد کت نوار از راه رسید و لیدی باگ یا بهتره بگیم بانوی بدبختی رو نجات داد هنوز ما ایده ای نداریم چطوری این اتفاق افتاد اما به گفته ی شهردار پاریس، آندره بورژوا چند نفر از شهروندان پاریس با شدوماث دست دوستی دادن و نقشه های جدیدی برای شکست لیدی باگ و کت نوار ریختن. امیدوارم دیگه هیچوقت این اتفاقات نیوفته و البته خبر داغ و دست اول دوم، ادرین اگرست مدل معروف پاریس همراه لایلا راسی امروز ساعت ۱۰ و نیم صبح از اسپانیا به پاریس رسیدن و به زودی به افتخار افراد قهرمان های ما و نجات لیدی باگ توسط کت نوار جشن رقصی در هتل شهردار برگزار میشه و اخبار ق.ط.ع شد

گفتم: چی؟ یه جشن؟ اونم جشن رقص؟ و گونه هام سرخ شد یعنی دوباره قراره با کت نوار برقصم اما الان اصلا ازش خجالت نمیکشم و ناراحتم بابت رفتارم نیستم بیشتر از هرچیزی از دستش عصبانیم مامانم گفت: آره خوبه که این به سمتش چرخیدم و گفتم: آ...آره آره و با خودم گفتم: اصلا حواسم نبود که بلند بلند داشتم حرف میزدم از زبون لایلا: بعد اینکه ادرین رفت توی عمارت گابریل با عصبانیت گفت: اصلا حواست هست نباید حواست از نقشه هامون پرت بشه؟ گفتم: چی؟ داری درمورد من حرف میزنی؟ ببخشیدا جنابعالی بودی که مارو فرستادی پی نخود چی -من؟ من کی شما رو پی نخود چی فرستادم؟ میخواستم نقشه هام رو عملی کنم عقل کل و تو...من دیدم که هی به ادرین نزدیک میشی و سعی میکنی انقدر دروغ بهش تحویل بدی...من بهش دروغ نمیگم اما گفتم: حداقل من تو کارم واردم و تاحالا نذاشتم دو نفر هویتم رو بفهمن و همینطور نمی ذاشتم پسرم انقدر راحت بتونه گولم بزنه

گابریل: آره به جون عمم کسی منو گول نزده...به هر حال تا اطلاع ثانوی قرار نیست زیاد به پسرم بچسبی و به بادیگارد ادرین اشاره کرد و اونم منو از خونشون پر.ت کرد بیرون گفتم: به زودی مشخص میشه کی لایق اون میراکلسه از زبون مرینت: توی این فکر ها بودم که...

خب دوستان تموم شد اگه این پارت رو هم دوست داشتید لایک کنید و نظر بدید تا منم انرژی بگیرم بای بای💞💞💞