درسته که خودم نساختمش ولی ....
این طوری من خیلی احساس تنهایی میکنم .
فریاد میزنم :《زود باش ! بیا بریم .》 البته من نباید زیاد بلند حرف بزنم ؛چون مامان و بابا خوابند و اصلا دلم نمی خواهد الان بیدار شوند. از ته دلم امیدوارم وقتی ببیند آینه چطوری کار میکند ، همه چیز یادش بیاید . تا الان هر کاری کردم ، فایده ای نداشته . یک بار مجبورش کردم کفش های فوتبالی اش را توی خانه بپوشد . امیدوارم بودم یادش بیاید چطوری با آن کفش های لعن.تی ، موهای راپونزل را خراب کرده بود و من مجبور شده بودم موهایش را کوتاه کنم .
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عععععععااالییی کاواااییی
خیلی کتاب قشنگیه ❤
💖💖💖