کتاب هایی که خوشتون میاد

به نام خدا💙 داستان درمورد خواهر و برادر معروف هانسل و گرتل هستش اما خیلی عجیب تر و ترسناک تر از اون قصه رویایی! اینجا هانسل و گرتل بچه‌های پادشاه هستن که قصر رو ترک میکنن و پا به جنگل پر رمز و راز میگذارن ، که به همون خونه‌ی شکلاتی میرسن و بعد از خلاصی از اونجا تازه دردسر ها شروع میشه.....

محدوده مرگ داستانی درمورد یه دختر هست به اسم اُلیویا آلدر که اُلیویا یا اُلی صداش میکنن. اُلی مادرش رو از دست داده و با پدرش زندگی میکنه اون به کتاب خوندن علاقه زیادی داره یه روز اُلی توی مدرسه به خاطر دفاع از دختری که ازش زیادم خوشش نمیاد در مقابل پسری با ضربه سنگ دفاع میکنه و با دوچرخه ش از اونجا دور میشه اون با زنی پریشون مواجه میشه که داره با خودش حرف میزنه و یه چیزی رو میخواد بندازه تو رو خونه. اُلی هم بر حسب کنجکاوی اون چیز رو از دست زن میدزده و فرار میکنه. اون چیز یه......

داستان درمورد دختر بچه‌ ای به اسم آماندا شاف لاپ هست که یه دوست خیالی به اسم راجر داره. هیچ کس نمیتونه راجر رو ببینه به جز خود آماندا. آماندا با راجر و مادرش توی یه خونه زندگی میکنن اما مادر هم راجر رو نمیبینه. اما مادر به دوست خیالی دخترش احترام میزاره و برای اون هم غذا و چیز های خوردنی دیگه آماده میکنه و راجر هم میخوره. زندگی اون ها خوب بود تا اینکه یه آقایی میاد دم در خونشون و در میزنه......

تموم شد

البته فعلا

لایکککککککک