خب سلام بچه ها این یه داستانه که خودم نوشتمش و خواستم شماهم بخونید 🗿 لطفا حمایت کنین ن جدی حمایت کنین فقط یه لایکه همین 🙂💙
𝑨 𝑩𝒍𝒖𝒆 𝒓𝒐𝒐𝒎 𝒑𝒂𝒓𝒕 1
آروم آروم چشمام رو باز کردم سرگیجه عجیبی داشتم نمیتونستم هیچ چیزی رو درک کنم چشمام سیاهی میرفتن و دید درستی از فضای اطرافم نداشتم دمای جایی که داخلش بودم خیلی پایین و هوا سرد بود یکم که به خودم اومدم چشمام کم کم داشتن واضح میدیدن از چیزی که دیدم شوکه شدم من توی یه اتاق ابی رنگ بودم رویه یه صندلی بودم که اونم ابی رنگ بود حتی لباسای تنمم ابی رنگ بودن یه شلوار گشاد با یه تی شرت که یه سویشرت روش بود لباسای راحتی بودن به دستام نگاهی انداختم روشون جای کبودی بود انگار که با طناب بسته شده باشن به لباسام که نگاه انداختم دیدم که روی سویشرت سمت چپ به چیزی نوشته شویشرت رو از تنم در اوردم و نوشته رو خوندم روش نوشته شده بود (بازیکن اتاق آبی)
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
خیلی خوب بودددد
دارم میمیرم بدونم بعدش چی میشه
اقااا من دارم انگیزه میگیرم 🗿😂😂