پارت دوم ♥
لوسی : { میدونم الان به چه چیزای چرتی فک میکنی ولی لطفا دیگه فک نکن وگرنه بدجور عصبی میشم 😡😡 .} لارا : { ببخشید دیگه تکرار نمیشه .} به ساعت نگاه کردم و گفتم : { میگم لوسی ضرفارو شستی .} لوسی :{ بله 😸 .} لارا : { آها خب نگه ساعت شد ۶ و ۲ ساعت دیگه باید بریم رستوران . } لوسی : { خب ؟ خودم میدونم .} لارا : { بیا بریم حاضر شیم و تا اون موقع ساعت ۸ میشه دور از خونه تویه پارکی جایی بگردیم . } لوسی : { کی بهمون میخواد صبحانه بده .} لارا : { خب الان زود صبحانه بخوریم بعد بریم . } لوسی : { باشه ، من برم صبحانه درست کنم .} لارا : { دستت طلا 😘😘 . }
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
سلام
داستان شما با نام یه رفیق خوب در چالش پر طرفدارترین داستان تستچی ثبت نام شده است
این چالش از ۲۵ فروردین ماه که یعنی ۳ روز پیش شروع شده است و تا ۲ اردیبهشت ماه به پایان میرسد از انجایی که شما فقط دو پارت منتشر کرده اید پیشنهاد میشود زودتر پارت های بعدی را بگذارید تا شانس شما برای برنده شدن در چالش بیشتر شود💖
با اجازه کراش زدم رو لوسی 😂😂😁😁
خیلی خوشملههههههه