حرفی ندارم
از زبان ادرین :باورم نمیشه یعنی مرینت چنان جوش اورد دیدم با گریه رفت تو دستشویی میخواستم برم دنبالش که گفت:نهههه نمیخوام با کفشدوزک و گربه بجنگم یهو یه اکوما اومد من رفتم دستشویی دخترا آ دیدم مرینت 😰😰😰😐😐😓😓😱😨😬🤐😰
😥😭😓😱😥😭😓😱😥😭😓😱😥😭😓😱😥😓♥️😱😥😓😱😱😭😓😥😓😥😓😥😭😥😓😓😥😓😥😭😥😓😥😥😥😥😥😥😥😥😥😥😥😱😥😱😥😥😥😱😭😓😓😓😥😓😥😓😥😓😥😓😥😓😓😥😓😥😓😭😓😥😱😐😥😭😓😐😓😥😐😓😭😐😓😐😥😭😐😓😐😥😐😓😥😐😓😐😭😐😭😭😐😭😐😓😐😓😓😐😭😭😐😥😐😱😐😓😐😭😐😓😐😱😐😐😥😭😐😭😐😭😐😭😓😐😭😐😭😐😭😐😭😐😥😥😥😓😐😭😓😐😭😐😭😐😓😐😓😐😓😭😐😭😭😐😭😐😭😭😓😐😭😐😭😬😭😬😭😥😐😥😬😓😐😓😱😐😓😐😓😐😥😬😱😥😐😥😥😐😱😓😓😳😥😐😥😐😥😱😐😱❤️😓😱😐😱😱😐😓😬😓😓😐😱😬😱😥😐😓😐😓😓😬😭😐😓😳😳😐😱😐😱😬😱😐🍎😱😐😓😐😓😐😱😐😓😓😐😓😐😓😐😓😓😐😥😐😓😓😐😓😐😓😐😓😐😓😱😐😱😐😱😐😓😥😐😥😐😥😥😐😓😥😓
مرینت اون☹️☹️☹️☹️😬😱😓😥😐😨😰😭😑😉☹️😍😬😱😓😥😨⭐😐😳🐾😑بیهوشه یه زره رفتم جلوتر نبضش رو میکشیدم اصلا نمیومد😬😬الیا گفت ادرین تخسیره توعه_من؟؟چرا من_امروز بیا پارت همیشه کی تا همه چیز رو بگم_باشه که کاگامی گفت:عزیزم میای بریم پیش اندره_کاگامی الان بهترین دوستم لیهوشه تو هم به فکر عشقی(مثل پلک که به فکر پنیره😂😂😅)
تا الان چطور بود
کاگامی با گریه دوید ولی من نرفتم دنبالش که دیدم یه اکوما داره میره دنبالش رفتم گفتم:کاگامیییی مواظب باش یهو شرور شد....
بر صفحه بعدی
متاسفم صفحه بعد اون خواهید دید
اینچه خواهید خواند:پلک تبدیل گربه ای.... چرا کفشدوزک نیست....مرینت. رو بردم بیمارستان....کمکککک ....میمیرد تسلیت میگم....نههههه .... یه راهی هست.....پنجه برنده ...... اسم من ادرینا اگراست هست ......مارسل ؟....حال دخترم خوبه.... پدر نههه.... بیدار شدم تو بیمارستان بودم یهو یه پسر هم سن من اومد .......مارسل دوپنچنگ....خ.اهرم کو
بایییب
وایی دوباره مدرسه ها باز شد😬😥😬😥😬
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه ها دو پارت دیگه اخره چون اصلا باز دید ندارن پارت سه اخرین پارته
نهفته ترو خدا تا پارت ۱۰۰ ادامه بده من خودم هزارتا برات نظر میفرستم
نه آخه چرا پارت ۳ بذار من کلی نظر می دم فقط پارت ۳ هم بذار
سلام تستت عالی بود مرسی
سلام داستانت عالیه ممنون میشم پارت بعد رو زود بزاری
نظر بدین دیگه