
گایز پارت هفتم حمایت یادتون نره خوشملا💛💛💛💛💛💛💛
از زبان شاینی: داشتم صبحونه میخوردم دیدم یه پیام اومده هووووم جنی فرستاده!! ببینم چیه🤨واو لوکیشن فرستاده برم ببینم کجا بوده امشب هوهوها😈. از زبان من: وای شاینی پیامو سین کرده😥خب اشکال نداره اون که نمیاد میاد؟؟؟ نه بابا نمیاد 😊اوخ انقدر حرف نزن با خودت جنی احمق الان جیمینو بیدار میکنی😑بسه اه برم آب پرتقال هارو بگیرن یامی😜🍊خواستم برم بالا که وی رو بیدار کنم که زنگ به صدا در اومد زینگ زینگ... درو باز کردم دیدم شاینی خر اومده🤦♀️🤦♀️🤦♀️_شاینیییی_زهرمار ببینم اینجا کجاست بزار بیام تو هووووووم_خونه جونگ کوکه اینجا 😑_عوووو عجب خونه ایه اون کیه رو مبل خوابیده؟_جیمینه. همین که گفتم جیمین شاینی چنان جیغی کشید که جیمین بیچاره از خواب پرید😂😐😑😶. جیمین: چخبره چی شده کوک چش شده؟_من: جیمین آروم باش این دختر خالمه شاینی..... از زبان جیمین: سرجام خشک شدم یعنی اون خانومی که من دیروز عاشقش شدم عشقه کوکه ههه خدایا😓. شاینی: جیمین جیمین شی وای من من وای من جیمین لاورم😍من طرفدار پر و پا قرص شمام خدایا وای عررررر دارم بایسمو از نزدیک میبینم برای اولین بار 🤩😍. من: شاینی بس کن. شاینی: آی باشه ببخشید. جیمین: شما جیمین لاورید یعنی من لاورید😅. شاینی: خب راستش آره😊.رفتیم سر میز صبحونه منتظر شدیم وی بیدار شه. از زبان کوکی: بیدار شدم دیدم وی کنارمه چخبره؟ وی وی. وی: چی شده کی منو بیدار کرد😴جونگ کوک جونگ کوک خوبی عزیزم😍وای بیا بغلم.. وی بغلم کرد از کی محبتش زیاد شده🤨😑. وی: دلم برات تنگ شده بود بانی کوچولوی من😍🥰🤗. کوک: عه من بانی نیستم کوچولو هم نیستم😑راستی اینجا چیکار میکنی... وی همه چیزو برام تعریف کرد رفتیم پایین...
رفتیم پایین دیدم جیمین و شاینی و جنی رو میز صبحونن با دیدن شاینی تعجب کردم از وی خواستم بپرسم که دیدم اونم مثل من تعجب کرده و نمیدونه شاینی کیه ولی خب من میدونستم اما اون اینجا چیکار میکرد🤨بعد جنی همه چیزو تعریف کرد.جنی: کوک بهتری؟_کوک: آره خوبم نگران نباش _جنی: بزار تب سنج بیارم_جنی تب سنج رو آورد دمای بدنم 36بود بهتر بودم _جنی: خوبه خدارو شکر حالت بهتره😊 بیاین وی جونگ کوک بیاین صبحونه بخوریم🥐🍞🥨🥯🥞🧇🧈🍳🍯🥖🧀😋. از زبان من یعنی جنی: رفتیم صبحونه خوردیم ولی کوک بازم رنگش عین گچ بود هرلحظه بیشتر رنگ و روش میپرید خیلی نگرانش بودم😥. وی: بانی چیزی شده؟ چرا رنگ بانیم پریده_کوک: خوبم ته چیزی نشده نگران نباش💗_وی: یه چیزی بخور دیگه_کوک با یه صدای لرزون به وی گفت؛: ننننننممممیخورم ووی خوبم. جیمین: کوک دیگه دارم نگران میشم رنگت عین گچه صداتم که نگم چی شده کوک چت شده؟ 😥_بسههههه دیگه نمیخوام نمیخوام آیدل باشم نمیخوام من از گروه میام بیرون😖_وی: کوک چی میگی حالت خوب نیست من بدون تو چجوری زندگی کنم😶_کوک: یه جوری زندگی کن😓چون من نمیخوام این زندگیه کوفتی رو دیگه نمیخوام بسه همش باید طبق گفته پی دی نیم زندگی کنم همش باید فرماندم باشه😭_جیمین: جونگ کوکی آروم باش خواهش میکنم ببین فشارت افتاده مریضی حالت خوب نیست_جنی: جونگ کوک حق با جیمینه خونسرد باش😓_کوک: نمیخوا....
از زبان جنی: کوک داشت جملشو کامل میکرد که یهو..... 😶
کوک از حال رفت😭😭_کوک کوک خوبی کوک بیدار شو_وی: کوکی بانی من بیدار شو بلند شو آبنبات من😥_جیمین: کوک جونگ کوکی بیدار شو فداتشم😥_شاینی: جونگ کوک جونگ کوک بلند شو چرا اینجوری شد😶_چند دقیقه گذشت که دیدم کوک چشاشو باز کرده_من: کوک خوبی؟_کوک: ته ته_وی: جان ته ته الهی ته ته فدات شه💞_جیمین: وا ته چته امروز😶_وی: چیکار کردم مگه؟ 😐_جیمین: هی قربون صدقه کوک میری😶😐😑_وی؛: وا به تو چه بانی خودمه قربون صدقش میرم😑😐_شاینی: وای جیمینا نمیدونستم انقدر حسودی وا😐😑_کوک: ته_وی: جانم_کوک: منو ببر اونجایی که خودت میدونی _وی: آخه کوکوی من اونجا الان سرده💎_کوک: خواهش میکنم تهی لطفا🥺_وی: امممم باشه بانی پا نشو خودم بغلت میکنم حالت خوب نیست دوباره میفتی_وی کوک رو بغل کرد_جیمین: ببینم این جایی که کوک میگه کجاست ها😑_وی؛: اینو فقط خودمو کوک میدونیم تو کاریت نباشه:_جیمین: 😑😐😑😐_کوک و وی رفتن_جنی: خب جیمین منو شاینی هم بریم دیگه شاینی بریم_شاینی: باشه_باشه پس اممم خداحافظ_بای جیمینا💕
دستم درد گرفت دو ساعته جارو کردم الانم تایپ😑😐😑ولی خیلی خوبه داستان نویسی😀♥ حمایت یادتون نره♥♥♥♥♥💕💕💕💗💗💗💗💓💓💓❤❤❤❤🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
از زبان وی: با کوک رفتیم خونه جنگلی که باهم بعضی وقتا میریم هیچکس به جز منو کوک جای اونجارو نمیدونست🍁🍂پاییز بود برای همین گفته بودم به کوک که الان اونجا سرده کوک هم چه عرض کنم بهتون وزن کم کرده بود رنگش عین گچ کلا شبیه مرده متحرک بود😐🥺😶تبشم گرفتم دوباره بالا رفته بود 38بود نمیذاشتم ببرمش بیمارستان هیچی هم بهم نمیگفت نمیگفت که چخبره و این منو میترسوند کوک خیلی بی جون شده بود خب چند هفته دیگه کنسرت بود تو خونه درختی مدام تمرین میکرد انقدر به خودش فشار میورد که بعضی وقتا بالا میورد لب به غذا هم نمیزد تو طول این یک هفته ای که تو خونه جنگلی بود به غیر از یه لیوان آب هیچی نمیخورد حتی قرص هم نمیخورد که تبش بیاد پایین نمیدونم چش شده بود 🥺یعنی بانیم چش شده اون بانی شیطون و شاد و شنگول من کو🥺چرا جاش یه بانی بی روح و افسرده اومده😔خدایا بانیمو برگردون....
چند هفته گذشت...
و بالاخره روز کنسرت شد ولی کوک همچنان بی روح افسرده ناراحت و هیچی نخورده بود چند هفته بود اعضا رو ندیده بود رفتیم پیش اعضا که تو پشت صحنه استیج کنسرت بودن_جی هوپ: بچه ها اونجارو کوک اومده کوووووک _همه اومدن کوک رو بغل کردن....(نکته شاینی وی بهش بلیط ردیف اول کنار من رو داده بود😊) جی هوپ: کوک بی معرفت کجا بودی دلمون برات تنگ شده بود_کوک با بی روحی جواب داد: منم_شوگا: جونگ کوکی چت شده انگار روحی شدی یه استخون رنگت عین اون دیوار جلومون سفید شده چی شده_نامجون: حق با شوگاست کوک چی شده_یکدفعه کوک حالش بد شد و رفت دستشویی..._جین: تهیونگ کوک چش شده_وی: منم به اندازه شما میدونم هیچی بهم نمیگه لب به غذا نزده تو این چند هفته خودشو کشت انقدر تمرین کرد لب به غذا هم نمیزد امیدوارم تو کنسرت حالش بد نشه خواب به چشش هم نیومده_جین: ای واییی😨خاک عالم کووووک_وی: جین ولش کن خواهش میکنم خیلی ناراحته نمیدونم دلیلش چیه اما بدون به شدت حالش بده و کلا افسرده شده._جی هوپ: امکان نداره گلدن مکنمون وای افسرده شده خدایا کوک من🥺_وی: فعلا ازش نپرسین. جونگ کوک از دستشویی اومد بیرون _کوک: خب بریم تمرین کنیم...
خب دوستان اینم از پارت هفتم امیدوارم دوس داشته باشین داستان اگه شما حمایت کنید طولانی میشه پس لایک و کامنت یادتون نره اگه تست هام رو هم دوس دارین دنبالم کنین❤❤❤🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹♥♥♥♥♥♥♥♥♥❤❤❤❤🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹چالش: حاضری برای اینکه با بایست باشی عاشق یکی باشه ولی بعد از ازدواج عاشق تو بشه؟
دوستون دارم بای بای👋👋👋👋❤❤❤💜💜💜💜💜💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛❤❤❤❤❤❤💜💜💜💜💜💜💜💜💛💛💛💛💛
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود اپارات بعد رو زود بزار
چالش : اره 🥺
حتما نصف پارت رو نوشتم 💞
عالی
مرسی😍♥
ج چ : اوهوم