داستان جدیدم در مورد کوک امیدوارم خوشتون بیاد. اسم شما ا/ت است با چشمای عسلی و موهای خیلی خیلی بلند مشکی که از وسط شروع میکنه از قهوه ای سوخته به قهوه ای روشن شدن. شما سه تا کار دارید و با اینکه 22 سالتونه دارید دکترا می خونید و خیلی باهوشین و کلی اختراع میکنید. سرتون و درد نیارم بریم سر داستان.
ا/ت:باز یک صبح دیگه.
تسو:هی دختره ی تنبل امروزم که صبحانه نزاشتی.
ا/ت:من کار دارم خداحافظ.
تسو:امروز و یادت نره که چند باید بهم بدی.
ا/ت:هم به تو میدم هم به تسا نگران نباش ایش.
(ا/ت سه تا شغل داره و دانشجو)
ا/ت:سلام خانم پارک ببخشین من و از امروز می خواستین بفرستین کجا.
خانم پارک :امروز میری خونه چند تا پسر و باید اونجارو تمیز کنی غذایی که برات نوشتن و درست کنی وای به حالت اگر کارت خوب نباشه.😡
ا/ت:چشب الان میرم. ☹️
ا/ت تو راه اون خونست که دوستش زنگ میزنه.
ا/ت:عه سلام جسیکا خوبی. 😊(جسیکا صمیمی ترین دوستتونه که مادرش آرایشگاه داره و خودش پزشک)
جسیکا :سلام دختر تو خوبی دیگه به ما زنگ نمیزنی.
ا/ت:اره راستی چه خبر از درسا
جسیکا :استادا ناراحتن که تو نیستی و همه می خوان بهت کمک کنن هرکدوم کتابشونو پر از نکات کردن دادن من بدم به تو.😍
ا/ت:🤧ممنونم ❤️.
جسیکا :امروز می خوای بری کجا.
ا/ت:از امروز می خوام برم خونه ی یکی که نمیشناسمش لازم هم نیست که بشناسم خانم پارک گفت.
جسیکا :اگر کمک خواستی بگو یادت نره شب بیای برای شیفت شبت.
ا/ت:تا حالا کی یادم رفته بیام. ☹️
جسیکا :عه راست میگی😉
ا/ت:رسیدم باید برم خداحافظ 👋
جسیکا :خداحافظ 👋.
ا/ت:وایی خدا چه خونه ای 🤯
چقدر کثیفش کردن چرا اینجا رو اینقدر شلوغ کردن.
ا/ت میره اول اتاق ها رو تمیز کنه اول کل اتاق و جمع و جور میکنه و بعد میره اتاق بعدی 10 تا اتاق بود برای هر کدوم 10 دقیقه وقت میزاشت. بعد سریع غذا رو درست کرد و گذاشت و بعد توی حال و تمیز کرد که 20 دقیقه طول کشید بعد اومد تو اشپز خونه وقتی نگاه کرد دید به غیر از غذا که می خواستن سالاد هم بود به همراه یک کیک شکلاتی.
ا/ت اول ظرفا رو شست بعد اشپزخونه رو خلوت کرد و روی میز ناهارخوری رو جمع کرد و رفت کیک درست کرد و سالادم حاضر کرد فقط 1 ساعت مونده بود که شیفت بعدش شروع بشه برای همین سریع رفت و حیاط و تمیز کرد که نیم ساعت طول کشید چون حیات خیلی بزرگ بود در ارض یک ربع هم گردگیری کرد . 🥺
فقط یک ربع وقت داشت که بره و سریع از خونه می خواست بره بیرون که یهو در باز شد.
ا/ت:7 تا پسر اومدن تو خونه یعنی با هم زندگی میکنن😳 یعنی 7 تا برادرن 😮چه جالبن چرا ماسک زدن البته خودمم زدم.😧
نامجون : سلام فکر کنم شما خدمتکار جدید هستین.😀
ا/ت:بله من خدمتکار جدید هستم سوهو.😞 (فامیل ا/ت سوهو) که فکر کنم مشخصات من و بهتون دادن.
نامجون :بله ممنونم ❤️.
ا/ت:ببخشین میتونم برم خیلی دیرم شده کار بعدیم داره شروع میشه😟
نامجون :میتونید برید ممنونم خداحافظ 👋.
پسرا:خداحافظ 👋 خانم سوهو.😉
ا/ت:داشت میدوید بره بیرون که موهای بلندش باز شد از کنار کوک داشت رد میشد که دنیا به صحنه ای آهسته تبدیل شده بود کوک به چشم های ا/ت نگاه کرد و ا/ت هم با شدت از کنارش رد شد. 🌿
همه داشتن به رفتن ا/ت نگاه می کردن که داشت میدوید و خیلی هم عجله داشت و در و باز کرد بدو رفت باز برگشت در و بسته و دست تکون داد و خداحافظی کرد.👋
نامجون :چه دختر باحال و جالبی بود😃 مثل اینکه خیلی عجله داشت.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
32 لایک
عالیییی بودددددد ادامههههههه پلیز اگه ندی با این مواجه میشی 😐😐😐😐🤣😂😂😂😂😂🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪
اومده
عالیه🤩😍🤩😍😍
میشه پارت بعد رو زود بزاری🤩😍🤩
من دیوانه میشم تا پارت بعد
ولی خدایی من چقدر مخم🤩
خیلی ممنون 🌺 چشب 😂
بوس بوس اجی 😘😘😘
❤️💋
من اسمم زهراست و ۱۵ سالمه اجی جونم❤❤
منم امسال 15 میشم
سلام خوبی عالیییییی بود ددددددددد و راستی آجی میشی ؟
اره من کیمیام اسم تو چیه
همین جاشم خدایی جالب بود ❤بی صبرانه منتظر پارت بعد هستم گل من
عالی بود دنبالی به دنبال اگرم دوست داشتی به تست های منم سر بزن
من از قبلا سر زدم الانم سر زدم
وایییی خیلی خوب بود داستان قبلیتم ادامه بدا