سوالات‌مربوط‌به‌قسمت‌آخراتک..𝘏𝘢𝘯𝘢

ارن برا هیچ و پوچ مرد؟ چیزی که بار ها بار ها بعد از تموم شدن اتک شنیدم همین بود...چرخه ی پوچ ارن. البته اشتباهم نیست و واقعا در اخر دوباره همه ی این ها اتفاقا تکرار شد.. ولی با این حال نمیگیم که ارن برای هیچ و پوچ مرد.ارن وقتی توی فصل قبل دست هیستوریا رو بوsید آینده و هر اتفاقی که توش افتاد رو دید پس تلاش کرد که اونو عوض کنه و البته باید بگم که موفق نشد پس مجبور شد با سرنوشت همراه بشه و درست مثل خط زمانی پیش بره..البته که قلب و وجدانش نمیزاشت ولی مجبور بود. ارن ته همه ی اتفاقا رو دید و متوجه هم شد که در نهایت به دست میکاسا کshته میشه و میمیره؛ همه ی اینها به کنار حتی اینده ی بعد از مرگشم دید(که در نهایت همه چیز که به اینده مربوط میشد رو به هیستوریا منتقل کرد)و حتی هیستوریاهم متوحه شده بود که این چرخه هرگز تموم نمیشه تا زمانی که انسان ها وجود داشته باشن... در نهایت همه به حرف اروین رسیدن:تا زمانی که انسان ها وجود داشته باشن این چرخه به پایان نمیرسه:)

بنابراین ارن متوجه این موضوع شد و با سرنوشت همراه شد و خودشم متوجه ی همه ی کارهاش بود ولی فکر میکنین هدف ارن چی بود؟ازادی؟درسته ولی این هدف ارن فصل 1-3 نبود؟ارن توی فصل 4 مخصوصا قسمت اخرش متوجه ی کلمه ی "آزادی" شده بود..اون ازاد بود.از همون وقتی که به دنیا اومده بود و این برمیگرده به دیالوگ ارن!‌... من میتونم این کارو انجام بدم. نه! ما میتونیم اینکارو انجام بدیم. برای اینکه ما از روزی که به دنیا اومدیم خاص بودیم! ما ازادیم) و همچنین برمیگرده به ترجمه اوپنینگ فصل اول اتک:اما ما در اصل، مثل گرگ های گرسنه؛ آزادیم! ارن با کمک دوستاش به خصوص آرمین متوجه ی معنای واقعی ازادی شده بود.. آخرین قسمت اتک، آرمین: اوه بالاخره متوجهش شدی..این درست زیر پامون بود، ولی تو همیشه به دور دست نگاه میکردی...و همچنین دیالوگ آرمین تو مانگا که داخل انیمه نبود:ممنونم ارن...که بخاطر ما..خودتو به یه قaتل زنجیره ایی تبدیل کردی:))

حالا میرسیم به اصل موضوع..هدف ارن توی فصل 4 چی بود؟واقعا میخواست دنیا رو نابود کنه؟ما تو انیمه دیدیم که وقتی گابی با تیر سر ارن رو قطع کرد(البته بعدش بخاطر قدرت یمیر یا حیات وصل شد) ارن رفت به اون دنیایی که الدیایی ها با ریشه بهم وصل شده بودن و یمیری که اونجا اسیر شده بود...یمیر قسم خورده بود که از کسایی که خون سلطنتی دارن اطلاعت کنه بنابراین به دستور زیک پیش میرفت و قصد داشت نقشه ی مرگ آسون الدیایی هارو عمل کنه، که بعد ارن دستاشو از زنجیر بیرون میکشه و سمت یمیر میدوعه و محکم میگیرتش و بهش میگه که تو برده نیستی و مجبور نیستی تمام دستورهای کسایی که خون سلطنتی دارن رو اطاعت کنی و تو ازادی...و بعدش یمیر رو با قیافه ی عصبی و غمگین میبینیم که پیمانشو میشکنه و با ارن همراه میشه ارن تو همون زمان میگه من این دنیا رو نابود میکنم...ولی منظور ارن چی بود؟جهان؟یا دنیایی که یمیر توش اسیر بود؟هدف واقعی ارن چی بود؟

ارن متوجه بود که کارهاش نتیجه ایی نداره بنابرین سعی کرد تا حداقل اوضاع رو بهتر کنه..ارن دنیایی که یمیر توش اسیر بود رو نابود کرد و از دوستاش محافظت کرد..خودش و 80 درصد بشریت رو نابود کرد تا حداقل تا یه زمانی این چرخه متوقف بشه.تا زمانی که حداقل دوستاش زندگی طولانی و شادی رو بگذرونن آرمین تو قسمت اخر متوجه شده بود که این چرخه قراره دوباره و دوباره تکرار بشه مثل هزاران سال پیش که دوباره تکرار شده بود و گفت که: داری میگی هر کاری که تا الان کردیم هیچ و پوچ بوده؟ و جوابشم متاسفانه بله ست..اگر انسانی وجود نداشته باشه هیچ جنگی نیست زیک تو قسمت آخر درمورد اون "حیات" با آرمین حرف زد و گفت که دلیل اینکه حیات زنده موند قابلیت تکثیرش بود و گفت که هیچ وقت نابود نمیشه و از احساسات منفی انسان ها مثل بردگی،خشم،اندوه،حسرت و هدف های انسان ها تشکیل شده و در نتیجه چیزی که آرمین و زیک نتیجه گرفتن این بود که این دنیا بی رحم و همونقدر زیباست:) این چرخه ی نفرت همیشه و همیشه تکرار میشه و وظیفه ی انسان ها اینه که زندگی کنن و از لحظات کوچیکی مثل کج بازی کردن یا دوییدن تا تپه لذت ببرن..چون زندگی از این لذت های کوچیک تشکیل شده‌..

خلاصه که ما تو سینمایی اخر داخل اندینگش دوباره تکرار شدن این چرخه رو دیدیم..گذر فصل ها،ماه ها، سال ها و...و بعد دیدیم که دوباره جنگ شده حالا به جای تایتان ها از بمب ها استفاه میشد و اون درختی که ارن زیرش دفن شده بود بلند و بلند تر شد و شبیه به خونه درختی شد که در گذشته یمیر زمانی که از پادشاه فرار میکرد رفت توش و بعد از اون به قدرت خداگونه ایی دست پیدا کرد(نه تایتان) و توی چند ثانیه آخر متوجه شدیم یه پسر بچه اومده و اون درخت رو دیده و مثل اینکه میخواسته واردش بشه و دوباره تاریخ تکرار بشه...چیزی که جالبه میدونین چیه؟💀تو زمانی که بین مارلیایی ها و الدیایی ها جنگ بود الدیایی ها معتقد بودن که یمیری که قدرت نه تایتان رو داشت بسیاری از انسان های مارلیایی رو نابود کرد و واسه همین مردمایی که از اون جزیره بودن رو نوادگان شیطان خطاب میکردن(نوادگان یمیر) و الان هم احتمالا مارلیایی ها میگن یه فردی به اسم ارن یگر در گذشته 80 درصد بشریت رو نابود کرد و حتی مارلیایی ها دید بدتری نسبت به جزیره میگیرن و احتمالا بخاطر همینه که دوباره جنگ میشه اونم با بمب هسته ایی