Draco's love {p7}

یک دفعه پانسی جلوم گرفت پانسی=دختره ی ع.و.ض.ی من دارم برات کاری میکنم دراکو تینا=تا قبل از اینکه ادامه بده دراکو آمد سمت ما دراکو=پانسی برای آخرین بار میگم دیگه نزدیک تینا نشو😡😡 پانسی=تو منو ع.ا.ش.ق خودت کردی حالا می خوای ازت دست بکشم هرگز تینا=می خواستی با خیال پردازی های بچه گانه ع.ا.ش.ق نشی پانسی=من باخیالت ع.ا.ش.ق نشودم تا قبل اینکه تو بیا دراکو منو دوست داشت دراکو=تو ازم خواستی عوض گروه باشی منم قبول کردم وگرنه هرگز تورا دوست نداشتم پانسی=چشمام پراشک شد از عصبانیت محکم زدم توی گوش تینا پدرش نگام کرد انگار خیلی عصبانی بود پدرم زیردستش نکنه اخراج کنه بااین خیالت گفتم حقت بود ورفتم😭😭 تینا=بلند دادزدم اگه گیرت نیارم ساولی=تو کاری نمی کنی من پدرشواخراج می کنم

ساولی=حالت خوبه تینا=آره خوبم دراکو=صبرکن پدرم از این موضوع باخبر بشه ساولی=آره به پدرت بگو به کمکش نیاز دارم باید پدر پانسی جواب پس بده دراکو=چشم به پدرم فوراً خبر میدم تینا خوبی تینا=خواستم بگم خوبم صورتمو برگرداندم و کم تر از یک سانت با دراکو فاصله داشتم متوجه نگاه پدرم شدم سرم برگرداندم گفتم خوبم چیزیم نیست حالا برو خانوادت منتظرهستند دراکو=باشه تابعد پدرتینا گفت یادت نره به پدرت بگی تینا=چندروز مانده به اینکه برم هاگوراتز سر اون روز که به پانسی د.ع.و.ا کردم پدرش اخراج شد ودرس مهمی براش شد اما این کافی نیست بعداً دارم براش

{وقتون نمگیرم بریم به هاگوراتز} تینا=سال اولی ها داشتن گروه بندی میشدن داخل این مدت خوب با دراکو حرف زدم بعد گروه بندی غذا خوردیم و به خوابگاه رفتیم و وسایل خودمون چیدیم دراکو=امسال می خوام ی جوینده بشم تازه پدرم نیم ب.و.س آخرین مدل گرفته تو امسال نمیای داخل گروه تینا=پدرم گفته می توانم ضربه زن بشم اینم بد نیست اما مهاجم بهتر حالا شاید هم مهاجم شدم نظرت چی بخوابیم دراکو=باشه بخوابیم فردا/صبح بیدار شدم دوش گرفتم ردام رو پوشیدم وتینا روبیدارکردن تینا=دراکو بیدارم کرد منم ی دوش گرفتم وردام پوشیدم رفتم بیرون اولین کلاس امسال با پروفسور اسنیپ بود ما درکلاس منتظر پروفسور ماندیم تا آمدن گفتن هر نفر یکی از گروه اسلایترین ویکی از گروه گریفیندور که می خوانم هم گروهی هستند اسنیپ=تینا دلاکور هری پاتر دراکو مالفوی هرمیون گرینجل رون ویزلی پانسی پارکینسون دراکو=پروفسور میشه من هم گروهی یکی دیگه باشم نمی خوام با این دختره ی دورگه هم گروهی باشم اسنیپ=استثنا نداریم مالفوی هم با کسانی که خواندم به جنگل ممنوعه میرن و وگل شبنم سفید را پیدا میکنند

برید تا آخر چالش داریم❤️❤️ دوستان بقیش برای بعد برای ناظر=ناظر جون رد نکن داستان هیچی هم نداره سری انتشار کن دوستان منتظر هستند شخصی نکن که بتواند بخواندن ممنون💚💙❤️💚💙❤️