سلام دوستان اینم پارت سوم . فصل سوم : کدام؟
صبح روز بعد لوسی خیلی دیر از خواب بیدار شد . مدتی طول کشید تا فهمید که دیشب چه اتفاقاتی افتاده بود . سریع دوشی گرفت و لباسش را عوض کرد و به سمت طبقه پایین به راه افتاد . (( سلام لوسی )) سارا در حال صحبت با او بود :
× اوه سلام سارا .
+ ببین میدونم که دیشب فکر میکردی من آدم خشک و دلسردیم ولی واقعا این طور نیست . من دیروز یکی از افراد کارآموزم رو از دست دادم و به همین دلیل یه ذره ناراحت بودم به دلیل اینکه نمیتونستم کاری براش بکنم .
× " لوسی مکس کرد و شکه شد " اوه ببخشید واقعا نمیدونستم ، منظوری نداشتم . فکر نمیکردم که ....
+ اشکالی نداره .
× از کجا میدونستی داشتم به چه چیزی فکر میکردم ؟ سعی کردم زیاد بروز ندم .
+ اوه این قدرت منه . من قدرت ذهن خوانی و استقامت رو دارم . به همین دلیل کارآموز ها رو آموزش میدم .
× چه جالب . میتونم بپرسم قدرت بقیه چیه؟
+ خب ، لوک قدرت درک تکنولوژی و قدرت تحرک اجسام رو داره . هلن ، قدرت جابه جایی از طریق جریان برق و همینطور قدرت پرواز رو داره . قدرت های دیوید یه ذره زیاد و ناشناخته هستن ، برای اینکه از یه زمین دیگه اومده و شکوفا شدن . ولی از واضح تریناش میتونیم به قدرت پرواز ، استقامت ، هوش سرشارش و همینطور یه قدرت جدید که تازگی به دست آورده ، یعنی به صورت ناخودآگاه باعث دادن امید و احساس زندگی و خوشحالی میشه . دیوید یه همچین آدمیه . کلا آدمیه که هیچ وقت کنارش افسرده نمیشی .
× ممنون . قدرت امیلی چیه ؟ یا مثلا قدرت خودم ؟
+ خب اونا رو دیگه باید از خودش بپرسی .
× ممنون بعدا با هم حرف میزنیم .
+ باشه پس فعلا .
لوسی و سارا برای همدیگر دست تکان دادند و سارا به جایی رفت که لوسی احتمال میداد باشگاه این مکان باشد .
او به سمت آشپزخانه رفت و لوک را در آنجا دید .
لوک گفت : اوه سلام لوسی . ببخشید برشتوک تموم شده باید تا شب صبر کنیم که بازم بیارن ولی من واست یه چند تا بیسکوییت و یه ماگ هات چاکلت درست کردم .
لوسی جواب داد : وای ممنون ، من واقعا عاشق هات چاکلتم . ولی نمیدونستم تو میتونی آشپزی کنی؟
لوک خندید و بعد به سمت دری رفت که رویش نوشته بود " آزمایشگاه " .
لوسی در سکوت در آشپز خانه نشست و خوردن خود را تمام کرد . بعد تصمیم گرفت که سری به چند قسمت دیگر از پناهگاه بزند . اول به کتابخانه رفت . در آنجا هلن را دید ، سلام کرد و بعد از یک گپ مفصل طولانی راجع به علایق و کتاب ها ، هلن ۳ کتاب علمی تخیلی به او داد که در اوقات فراغتش آن ها را بخوانند . اسم کتاب ها آزمایشگاه دکتر بیلی ، خانه سوم و آخری هم کتابی به نام ایوا بود .
لوسی تشکر کرد و سپس به میز گرد در وسط تالار رفت . کمی که آنجا نشست ، دیوید به او ملحق شد .
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالیه و اینکه میشه در مورد امیلی یکم بیشتر توضیح بدی
در پارت های آینده به گذشته بعضی کاراکتر ها پرداخته میشه .
حتما . ممنون که نظر دادی :)