6 اسلاید صحیح/غلط توسط: ᴀʀɪᴇꜱ انتشار: 1 سال پیش 92 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اومدم با پارت جدید🙂🙈🤍
کم کم ماه نوامبر از راه رسید
ریموس ، جیمز و سیریوس با یکدیگر گشت میزدند و بیشتر باهم آشنا میشدند
سیریوس و جیمز تحت تاثیر حس شوخ طبعی ملایم و مهربانی ریموس قرار گرفته بودند
هرچند به نظر نمیرسید که خودشان آنقدر مهربان باشند
با این حال ، ریموس به نظر خوش حال میرسید که به راحتی با دو پسر بچه شاد ، با اعتماد به نفس و یاغی صمیمی شده
صحیح/غلط
شب بود
جیمز و سیریوس داشتند تکالیفشان را به پایان میرساندند
_عامم ، سلام پسرا..»
سیریوس و جیمز سرشان را بالا آوردند
لیانا با اخم به اون دوتا نگاه میکرد
ریموس:«عیب نداره بشینیم اینجا؟»
سیریوس کتاب های خودش و جیمز را از روی دو مبل دیگر برداشت:«نه بابا چه اشکالی داره»
لیانا قبل از اینکه بشیند کمی مکث کرد و گفت:«ریموس منو به زور آورده پیش شماها»
سیریوس:«خب..؟»
لیانا:«گفتم در جریان باشید و متوجه شید که با پاهای خودم نیومدم»
ریموس:«اینقدر مغرور نباش دختر ، من تورو آوردم اینجا که باهم بیشتر آشنا شیم»
لیانا:«خب..چمیدونم شاید اونا از من خوششون نیاد»
جیمز:«ما مشکلی باهات نداریم»
ریموس:«دیدی؟»
لیانا:«باشه. باشه»
و دست هایش را بالا برد
سیریوس دست از نوشتن برداشت:«خب ، ریموس یکی دو هفته پیش من و جیمز داشتیم دنبالت میگشتیم ، میدونی ، شب بود ولی پیدات نکردیم توی خوابگاه هم نبودی. کجا بودی پس؟»
ریموس:«اوه ، احساس میکردم حالم زیاد خوب نیست ، یه سر رفتم درمانگاه»
«سکوت»
سیریوس:«شما دوتا باهم رفت و آمد دارین؟»
لیانا:«ببخشید چی؟»
سیریوس:«منظورم این بود که تو و جیمز هم دیگه رو میشناسید؟»
صحیح/غلط
لیانا:«آها...نه اون فقط همسایه مونه ، توی دره گودریک»
ریموس:«هوم ، چه جالب»
سیریوس:«جکسون ، نظرت درباره ما چیه؟»
لیانا:«دوتا پسر کل شق ، که همیشه در حال مزه پروندن و مسخره بازی ان ، و فکر میکنن این کارشون واقعا جالبه ، در حالی که من اینطور فکر نمیکنم»
سیریوس:«چی؟ تو چطور ..همه مارو دوست دارن! اونوقت تو چطور میتونی این حرفو بزنی؟»
لیانا:«هر چیزی که شنیدی عین واقعیت بود ، خیلیا از شما متنفرن»
سیریوس:«خب اره ، اسلیترینی ها»
لیانا:«منظورم گریفندور بود»
جیمز:«جدی؟حالا کی هست که از ما بدش میاد؟»
لیانا:«یکیش خود من ، و لیلی اونز»
سیریوس:«کی به اون اهمیت میده؟»
لیانا:«اون براش مهم نیست این قضیه برای تو اهمیتی داره یا نه »
سیریوس:«پس بهتره که سرش به کار خودش باشه»
ریموس:«میشه بس کنید؟ موضوع بحثتون خیلی احمقانهس»
«و باز هم سکوت»
صحیح/غلط
(چند روز بعد)
جیمز و سیریوس کنار در خوابگاه دختران ایستاده بودند و منتظر لیانا ایستاده بودند
بالاخره لیانا با عجله از پله ها پایین آمد
جیمز و سیریوس سریع جلویش ایستادند ، کم مانده بود هرسه به یکدیگر برخورد کنند
لیانا:«حواستون هست که کجا وایسادید؟»
جیمز:«از ریموس خبر داری؟»
لیانا:«ریموس؟مگه دیشب همه مون توی سالن عمومی ندیدیمش؟مگه تو خوابگاه شما نیست؟»
سیریوس:«چرا هست ، و وقتی صبح از خواب بیدار شدیم نبودش»
لیانا:«خب شاید زودتر از شما بیدار شده و رفته برای صبحانه...»
سیریوس:«قبل از اینکه بیایم پیش تو رفتیم اونجا ، توی سرسرای ورودی مدرسه نبود ، کتاب خونه رو هم گشتیم بازم نبود»
لیانا:«یعنی چی؟...سر کلاس از مک گونگال میپرسم»
(کلاس تغییر شکل)
مک گونگال:«لوپین رفته خونه ، پیش مادرش»
لیانا:«مادرش؟ولی...»
مک گونگال:«مادرش مریضه ، دوشیزه جکسون...نگرانش نباشید اون خودش برمیگرده»
_«ممنونم پروفسور»
⭐⭐⭐
(صبح روز بعد ، کتابخانه)
جیمز:«سردر نمیارم ، چرا بهمون نگفت که میره؟»
سیریوس کتابی که در دست داشت را با صدای بلندی بست:«سوال منم دقیقا همینه»
ریموس:«عامم..سلام بچه ها»
جیمز و سیریوس:«ریموس!»
جیمز:«کجا بودی؟»
ریموس:«رفته بودم پیش مادرم ، مریضه..»
سیریوس:«چرا بهمون نگفتی؟»
جیمز:«ما..خب ، میدونی..یکم نگران شدیم»
ریموس:«اخه...آخه فکر میکردم براتون اهمیتی نداره و اصلا متوجه رفتنم نمیشید»
جیمز:«ما الان دیگه کاملا باهم دوستیم پسر ، خیلی خب؟»
ریموس سرش را تکان داد
سیریوس:«صورتت چی شده؟»
و به زخم ها و خراش های کوچک و بزرگ روی صورت ریموس اشاره کرد
ریموس کمی لرزید
ولی سپس نفسی کشید و سعی کرد جمله اش را خنده دار جلوه دهد:«اینا؟وقتی تو راه بودم بدجور خوردم زمین ، فکر کنم جدیدا خیلی دست و پا چلفتی شدم نه؟»
جیمز:«اوه ، اره..راستی ریموس کمکمون میکنی اسنیپ و دوستاشو یکم بچزونیم؟»
صحیح/غلط
دو هفته بعد جیمز ، سیریوس و ریموس برای هوا خوری نزدیک درختی در نزدیک مدرسه که «بید گریان»نام داشت رفتند و نزدیک آن نشستند
سیریوس به بچه هایی نگاه میکرد که به درخت سنگ پرتاب میکردند ، و حتی آنقدر نزدیکش میشدند که میتوانستند آن را لمس کنند
سیریوس:«انکار نه انگار که مک گونگال بهشون هشدار داد نزدیک اون درخت نشن»
جیمز:«نمیفهمم..»
سیریوس:«چی رو؟»
جیمز:«چرا باید یه بید دیوانه رو توی مدرسه بکارن؟هر لحظه ممکنه یکی از اون بچه هارو جوری پرت کنه زمین که دست و پاش خورد و خاکشیر شه»
ریموس:«...»
سیریوس:«ببینم تو حالت خوبه؟»
ریموس:«اره ، اره خوبم»
سیریوس با کلافگی نگاهی به اطراف انداخت:«حوصلم سر رفته»
ریموس:« تو و جیمز میتونین برین توی زمین کوییدیچ و یکم پرواز کنین»
سیریوس:«بد فکری هم نیست»
ناگهان صدای فریاد یکی از بچه ها به گوش رسید یکی از پسران اسلیترینی روی زمین افتاده بود
ریموس، جیمز و سیریوس با عجله از جایشان بلند شدند و به سمت آن پسربچه رفتند
نگاهی به صورتش انداختند
جیمز:«صورتش ...صورتش کاملا خونی شده»
سیریوس:«اوه خدا ، ریموس برو زودتر پروفسور مک گونگال رو خبر کن»
ریموس رفت و پس از چند دقیقه با مک گونگال و مادام پامفری برگشت
بعد از چند روز متوجه شدند آن پسرک بیچاره چشمانش را از دست داده است و از آن به بعد نزدیک شدن به بید گریان مطلقا ممنوع شد
صحیح/غلط
سیریوس بعد از شنیدن این خبر گفت:«خب ، تعجبی هم نداره»
لیانا که آن نزدیکی بود گفت:«پسر بیچاره»
ریموس واکنش وحشتناکی نسبت به این خبر نشان داد
ریموس کلماتی نامفهوم بیان کرد که فقط لیانا فهمید کلماتی مثل «به خاطر من » یا «اتفاق» را به زبان آورده
ریموس که وحشت کرده بود سریع از سر میز بلند شد و از سرسرای عمومی خارج شد
سیریوس:«هی ، ریموس ، کجا رفتی؟ چی شد؟»
جیمز:«نمیدونم ، بهتره بریم دنبالش ،هوم؟»
هرسه به سالن عمومی گریفندور رفتند و ریموس یا یافتند که گوشه ای خزیده بود و خیره به آتش سالن نگاه میکرد
بچه ها پیشش رفتند
لیانا:«ریموس؟تو خوبی؟»
ریموس آرام سرش را تکان داد
جیمز:«چرا یهو اینطوری شدی؟»
ریموس به جیمز نگاهی کرد
سپس بلند شد:«هیچی نیست ، من فقط یه کم شوکه شدم ، بهتره بریم بیرون یه هوایی بخوریم ، به نظرم فکر خوبیه»
صحیح/غلط
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
کتابفروشی SANIP🫐☕️🐾!!!
مخصوص پاترهدا!☕️🐾
بشتابید!🫐🐾☕️
پشیمون نمیشین🫐با امتیاز کتاب بخونین!!🫐🐾☕️
پین؟
سلام من ارتین داداش کاربرHanaهستم ممنون میشم دنبالم کنید 😃😃😃ادمین پین شه؟
اینجا ولف استار داریم یا پیرو نظرات سختگیرانه جی کی پیش میریم؟
نه متاسفانه ولف استار نداریم✨🤍
تروخدااااا عکس کاورتو بزلر🥲
موافقم باهات🥺🤏💜
میسی:)))
@raha
گزینه پاسخ دادن نداشت کامنتت ببخشید🗿☘️
من عااااااااااااششسشششقققققققققق غارتگرانم خب عاشقشونم به معنای واقعی
تروخدا سریع سریع پارت بدهععع
چشم🙂
خوشحالم دوست داشتی:)))
خیلی قشنگههههه
می دونی خیلی عالیه فقط یه مقدار مفهوم تر باشه بهتره مثلا من خودم به شخصه یه مقداری سخت بود بفهمم کی داره با می بحث می کنه مگر نه خیلی عالیه 😉
مرسی از نظرت حتما ایراد هاشو درست میکنم ممنون🫠
خواهش می کنم ، اصلا ها بالا ناراحت نباش . مهم اینه بهش بی توجهی نکنی و تمام تلاش رو بکنی مگر نه اشتباه می دونه بزرگترین عامل یادگیری باشه
قربون تو برمم من مرسیی🥺🤍
@Aylin88✨