
-تاحالاعاشقشدی؟ +یه بار حس مالکیت شدیدی داشتم. روی کسی که همه چیز رو دربارش میدونستم، از طرز امضا کردنش تا حتی تعداد مژه های هر چشمش! میخواستم من کسی باشم که وقتی بیدار میشه پیششه و وقتی میخوابه کنارشه. -چطورپیشرفت؟ +همه چیز خوب پیش رفت، راستش رو بخوای الان همونطوری که گفتم، من کسی ام که موقع خواب و بیداری کنارشم. ۵ سالی میشه که هر روز و هر شب بخاطرش خدارو شکر میکنم. -اونچطور؟چهنظریدربارتداره؟ +اون معتقده میشه بهم تکیه کرد. میگه وقتی پیششم خیالش راحته و حتی دیگه نیازی نیست اسم خودش رو بدونه، چون من تو هر موقعیتی حواسم بهش هست. گاهی هم بهم میگه جذاب ترین آدم زندگیشم. -بذارحدسبزنم،تو𝘌𝘚𝘛𝘑ای؟ +دقیقا.
-تاحالاعاشقشدی؟ +این حس که اون رو نخوای با هیچکس تقسیم کنی و حتی نخوای هیچکس ببینتش، عشقه؟ اگه هست، بله عاشق شدم. -چطورپیشرفت؟ +حواسم به ساعت خواب و بیداریش بود. مراقب غذا خوردنش بودم. تو ناراحتیش میدونستم دقیقاً چی خوبش میکنه و توی خوشحالیش میدونستم چجوری خوشحال تر میشه . یادمه اطرافیانم معتقد بودن که برای خودم وقت نمیذارم و همه حواسم پیش اونه، ولی مگه آدم عاشق این حرف ها حالیش میشه؟.. -توکهانقدربراشپارتنرخوبیبودی،هنوزباهمید؟ +نه. اواخر رفتار هام اذیتش میکرد، حس میکرد آزادی نداره و تحت کنترله. ازم خواست بهش فضا بدم و من بخاطر علاقه زیادم نمیتونستم. برای همین ترجیح داد دیگه باهم نباشیم. -بذار حدس بزنم، تو 𝘌𝘕𝘛𝘑 ای؟ +دقیقا.
-تاحالاعاشقشدی؟ +عاشق که نه، ولی علاقه شدید رو تجربه کردم. دوسال پیش هم بودیم و تازه بعد از یک سال تونستم بهش علاقه ام رو درست ابراز کنم. الان که باهمیم، میتونم کل علایقش رو از حفظ بگم و حتی میتونم حدس بزنم چه موقعی از روز در حال چه کاریه. -حافظتخوبهکهانقدرخصوصیاتشروحفظی؟ +نه، برای همینه که معتقدم بهش علاقه شدیدی دارم، من حافظه خوبی ندارم و دیگران آنچنان توی ذهنم نمیمونن. ولی کوچکترین چیزها هم درمورد اون یادم میمونه. فکرکنم روش ابراز علاقه ام همین توجه های ریز ریزه. -بذارحدسبزنم،تو𝘐𝘚𝘛𝘑ای؟ +دقیقا.
-تاحالاعاشقشدی؟ +یه بار. ۵ سال طول کشید تا با حسم کنار بیام و بتونم تو چشم هاش نگاه کنم. وقتی تازه خواستم برم سمتش و با کلی کلنجار، بهش نزدیک تر شدم، متوجه شدم که اون دوسال پیش با شخص دیگه ای ازدواج کرده. از دوست صمیمیش شنیدم که بهم علاقمند بوده ولی وقتی که دوری من رو دیده، تصور کرده حسش یه طرفه اس و بیخیال شده. -چرازودتربهشنگفتی؟ +نمیتونستم قبول کنم بهش علاقمندم. برای همین ترجیح میدادم از دور به رفتارهاش نگاه کنم و لبخند بزنم. و هر وقت که بهم نزدیک میشد سرد برخورد میکردم و گاهی فکر میکرد ازش متنفرم، درحالیکه از همه بیشتر بهش علاقه داشتم. برای همین هم نتونست منتظرم بمونه. +بعدازاونچی؟تونستیازشبگذری؟ -راستش همیشه بهش فکر میکنم و خودم رو سرزنش میکنم که اگه یکم زودتر به سمتش میرفتم، شاید برای من میشد. بعد از اونم، نتونستم دیگه به کسی علاقمند شم. از اینکه مدت طولانی تلاش کنم و تهش به چیزی نرسم، آزرده میشم. -بذارحدسبزنم،تو𝘐𝘚𝘛𝘗ای؟ +دقیقا.
-تاحالاعاشقشدی؟ +فک میکنم عشق رو تجربه کرده باشم، البته که عشق از نظر هر آدمی متفاوته و از نظر من، اهمیت زیاد و علاقه عمیق و شدید قلبیه. -خب؟درموردشبگو. +اوایل متوجه شدم برام با بقیه متفاوته. دوست داشتم زودتر وقتم آزاد بشه که باهاش وقت بگذرونم و حتی منی که اولویت اولم همیشه خودم بودم، ناگهان حاضر بودم از کار و خودم بگذرم تا یک کلمه بیشتر باهاش صحبت کنم. دوست داشتم وقتی درحال انجام کارهای مهمم، اون پیشم باشه حتی اگه چیزی نمیگفت یا کاری نمیکرد، وجودش برام کافی بود. اولین بار بود همچین احساسی رو تجربه میکردم، برای همین حدس زدم که عشق همین باشه. همین که برای آینده کنار اون، برنامه ریزی میکردم. -رابطتونچطورپیشرفت؟ +هیچوقت نتونستم جوری که باید، بهش نزدیک بشم. میدونم که اگه قدم جلو میذاشتم، اون هم به سمتم میاومد. ولی غرور و ترس از رد شدن جلوم رو گرفت. برای همین هنوز هم چیزی بیشتر از دوست نشدیم. اون هنوز معتقده دوتا دوست صمیمی خوبیم که بهم اهمیت زیادی میدیم. ولی من میدونم که احساس من، بیشتر از دوستیه. -بذارحدسبزنم،تو𝘐𝘕𝘛𝘑ای؟ +دقیقا.
-تاحالاعاشقشدی؟ +یه نفرو خیلی دوست داشتم ولی قدرش رو ندونستم. وقتی که پیشم بود نادیده میگرفتمش و به محض دور شدنش دلتنگ میشدم. با احساساتم درگیر بودم و نمیتونستم علاقه رو تشخیص بدم. برای همین مجبور شدم جدایی رو انتخاب کنم. -چطوربهشنزدیکشدی؟ +اوایل از دور نگاهش میکردم، مردد بودم بهش نزدیک بشم یا نه. و وقتی نزدیک شدم و برخورد خوبی دیدم، خیالم راحت تر شد. سعی میکردم از دور مراقبش باشم و نذارم کسی بهش آسیب برسونه. ولی آخر خودم کسی شدم که بهش آسیب رسوندم. درحالیکه حتی متوجه نبودم... -بعدازاونچی؟ +کسی رو به اندازه اون نتونستم دوست داشته باشم، و فکر نمیکنم بتونم. -بذارحدسبزنم،تو𝘐𝘯𝘵𝘱ای؟ +دقیقا.
-تاحالاعاشقشدی؟ +فک میکنم ۱۵ سالم بود. تو مدرسه میدیدمش و اوایل فقط بهش زل میزدم. حتی نوع راه رفتنش هم برام جالب بود. کم کم بهش نزدیک شدم. دوست داشتم دستش رو بگیرم و باهاش همه کارهایی که توی جهان میشه انجام داد رو انجام بدم حتی ساده ترین کارارو. همه چیز خوب پیش رفت تا وقتی که بهم گفت ازم خسته شده و من بهش استرس وارد میکنم و نمیتونه ادامه بده. با حسادت هام هم کنار نمیاومد. میگفت مریضی! -وبعدشچیشد؟ +فقط رهاش کردم که بره. هنوز هم دلتنگش میشم، ولی اون اصلی ترین اخلاق من رو قبول نکرد. پس فکر نمیکنم موندنش تو زندگیم درست میبود. -بذار حدس بزنم، تو 𝘌𝘚𝘛𝘗 ای؟ +دقیقا. (بعدیتونتیجهاست)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاشقشدنتایپهایامبیتیآی<2> (بررسی)
پارتXxfxهایعزیزبررسینشده
پس دوئش کی میاد:)
تاحالادهبارپستشوساختمولیردشده
من اصلا گریه نمیکنم
عالی
ممنونمم
کلیشه ای بود ولی بازم حق بود بعضی چیزاش
حق تا روز قیامت من intp عم ولی بشدت شبیه istp
و باز هم تایپی که نبود ولی عالی بود
تستشبررسینشده🙁
درست بود ... intj امم 🥲
خیلی تایپت خوبه 🥲🤌🏻
هععیی دیگه دیگه 🥲🥲
تو چی تایپت چیه ؟ 🙂
xnfp های عزیز بیاید سر این که بخاطر نبودن اسممون ناراحت شدم حرفی نزنیم ..🥲
پستبعدیکهبررسینشدهمالxxfxبود😢
پارت دو هم بسازززززز
بررسینشدهونمیشه🙁
اگه دیدمش بررسی میکنم3>
اه قلبم💔
کیست که بفمد