
سلام من نهالم امیدوارم خوشتون بیاد لطفا لایک کنید
معلم ریاضیمون عصبانی شد به یکی از بچه ها گفت:انگار از پشت کوه اومدی پشته کوهی...منم پاشدم گفتم: آقا این یه چیزه دو طرفست..اینور کوهی ها به اونور کوهی ها میگن پشت کوهی..اونور کوهی ها به اینور کوهی ها...هیچی دیگه نمیدونم چرا بهم گفت برو بیرون
رفته بودیم بیرون با مامانم، یکی از دوستای مامانمو که تا به حال منو ندیده بود رو دیدیم.بعد سلام واینا خانومه برگشت به من اشاره کرد و به مامانم گفت خواهرته؟.....مامانمم گفت نه دخترمه... الان به نظرتون خانومه از مامانم تعریف کرد، یا غیر مستقیم به من توهین کرد؟؟؟ عاغا اسید کیلویی چند میفروشین
همسایمون مبل خریده ،بچش داشت تو کوچه بازی میکرد ، که یدفعه باباش از پنجره سرشو آورد بیرون ، داد زد و گفت : واسه چی بیرون داری بازی میکنی بیا خونه بشین رو مبل!!!!
چند وقت پیش دعوت داشتیم عروسی...موقع شام گودزیلای فامیل (5 سالشه)اومد پیشم نشست...خلاصه دیدم همش با غصه نگا میکنه بش گفتم اجی بلا چت شده حالا؟ میدونید چی گفت ؟نه جون من میدونید چی گفت؟ گفت:روج لب داری؟گفتم :اره خووو گفتش :الان باهاته گفتم:اره تو کیفمه گودزیلا:اخیییش خیالم راحت شد...گفتم الانه غذا بخورم روجم پاک میشه... والا ما هم سن اینا بودیم ...اصن وللش ...ولی میگم بزارین بگم:ما هم سن اینا بودیم بستنی یخی قرمز میخوردیم که لبامون سرخ شه کمی شاد شیم هیییییییییح روزگار !
دیروز با آبجیم رفتم بیرون بعدازجلو ی کبابی رد شدیم دیدم ابجیم جلو دماغشو گرفته : من :چیه چرا دماغتو گرفتی بوش ک خوبه ابجیم : اخه بو هرچی بهم بخوره دوس دارم بخورم وگرنه حالم بد میشه یه صد متر رفتیم جلو تر چشتون روز بد نبینه بو فاضلاب میومد . گفتم آبجی جان نظرت راجبه این چیه بازم دوس داری بخوری خخخخخخخ
امروز سر جلسه امتحان بودیم...بعد منم به یه سوال نگاه کردم لامصب دستشوییم گرفت بعد به مراقب جلسه خواستم بگم تا بذاره برم دستشویی.....بین"روم به دیوار" و " گلاب به روت" یه لحظه گیر کردم گفتم: آقا روم به گلاب دستشویی دارم .....هیچی دیگه سالن امتحان منفجر شد منم الان در افق به سر میبریم
امروز تو بازار دختر بچه ای رو دیدم نگاش به گوجه سبز بود، دلم براش سوخت رفتم براش یه پلاستیک پر کردم، بهش گفتم : بیا عمو نوش جونت، یهو با چشای اخم کرده گفت : گدا خودتی بذا بابام بیاد بهش بگم منو چی فرض کردی آب دهنمو قورت دادم و اصن وانستادما.. در رفتم !!!
آقا امروز رفتم طلافروشی واسه خودم انگشتر خریدم خیلی ذوق زده بودم چشتون روز بد نبینه سرم پایین بودوهمینجور داشتم نگاش میکردم وازدر میرفتم بیرون که باسررفتم تو شیشه.فقط همینو بگم حاضر بودم انگشترو بدم و فرار کنم کل ادمای داخل مغازه داشتن کفشاشونو گاز میزدن ازخند
تومدرسه داشتیم اب بازی میکردیم(الان فکر میکنید من دبستانی ام اما نه خیرم بنده دبیرستانی هستم)من از ابدارخونه یه لیوان استیلی برداشتم اوردم و شروع کردم به خیس کردن بچه ها یهو یکی از دوستام اومدو گفت ناظم داره میاد منم مشغول ابازی بودم تا فهمیدم اومدم مثلا اثار جرم(منظورم لیوانه)اونو قایم کنم پرتش کردم طرف دوستم تا اون قایمش کنه اما نشونه گیریم خوب نیود لیوان خورد تو سر ناظم هیچی دیگه چشمتون روز بد نبینه نفهمید منم اما گفت از کل بچه ها به اثتسنا چند نفر که خودمم جزوشونم انضباط کم میکنه
سالم که بود شبا داداشم ک می خواست بره اب بخوره تو تاریکی راه میرفت منم به محضه اینکه اون پا میشد منم بیدار میشدم… خلاصه یه روز داداشم بی سر و صدا پاشد رفت دست شویی دمه دست شوییمون یک چراغ ابی هست.. منم صدا رو شنیدم بیدار شدم… بعد از این که داداشم اومد بیرون دیدم ی ادم با چهره سیاه تو نور ابی داره میاد طرف من … منم از شدت ترس بلند شدم لیوان ابی که بغلم بود و پرت کردم طرفش … چشمت روزه بد نبینه همچین خورد تو سرش که اصلا یادش رفت اسمش چی بوده …
لایک و کامنت فراموش نشه بای بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
😂😂😂😂😂😂
😂😂😂😂
😂😂
😂
😂😂😂😂😂😂😂😂
😂😂😂
😂😂😂😂😂😂
واییی خدا یکی منو بگیره مردم از خنده
عالی آخری منفجر شدم😃😃😃😂😂😂😂
خنده دار بود😂💙ممنون