کار های مسخره من(پارت 2)

وقتی کوچیک بودم فک میکردم بازیگر های تو فیلم میتونن منو از تو تلویزیون ببینن منم میرفتم خوشگل مشگل میکردم میشستم جلوی تلویزیون بلکه آبروم نره بهم ریخته باشم😐

همیشه دوست داشتم چشمام رنگی باشه به خاطر همین موقع راه رفتن همیشه تو افتاب راه میرفتم تا نور بیوفته تو چشام و چشمام رنگی به نظر بیاد😐😐ಥ_ಥ

همیشه فکر میکردم چیزی که مامانمینا میخورن با چیزی که من میخورم فرق داره😐(ಥ ͜ʖಥ)

8 سالم که بود لاک میزدم به دهنم به عنوان رژلب بعد میرفتم جلو مامانمینا ادا اتفار میومدم😐╥﹏╥

شلوار های گشاده مامانمو برمیداشتم و دوتا پامو میکردم تو یه پاچش و لباس درست میکردم بعد میرفتم به مامانم نشون میدادم اونم بهم فحش میداد و من حالیم نبود و باز میکردم در حدی که شلوار مامانم 3 ، 4 متر شده بود😂😂😂😂

تولد خواهرم بهش بیسکوییت کادو دادم 😐لامصب حتی کادوش هم گرفته بودم😂

رخت خواب میبردم توی پله های خونمون روش میشستم بعد هل میخوردم پایین و دوباره تکرار میکردم😂😐

هر کی میرفت دسشویی من چراغ قوه برمیداشتم و از زیر در مینداختم تو و اون بدبختی که تو دسشویی بود از ترس دسشوییش بند میومد 😂😂و من سریع فرار میکردم و همچنان اونا فک میکنن کار داداشمه

5 سالم بود وقتی بابام خوابید با لوازم ارایشی آرایشش کردم(بابام خوابش سنگینه بیدار نمیشه زود) و وقتی پاشد خودشو دید داد زد و دعوام کرد منم در رفتم😂

(همچنان این کارو میکنم) وقتی داداشم آب میخوات و بهم میگه اب بیار من آب میریزم تو لیوان و یه تف میکنم توش و بهش میدم اونم نمیفهمه و میخوره(به علت اینکه داداشم خیلی اذیتم میکنه) 😁😂