10 اسلاید پست توسط: ☆مـیآ؛ انتشار: 1 سال پیش 7,149 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
۷ زن قدرتمند دیزنی که میتواند الگویی برای ما باشند.
از شاهزاده خانمها گرفته تا ابرقهرمانها و خواهران بزرگتر، کاراکترهای زن برجسته و زیبای بسیاری در دنیای انیمیشنهای دیزنی وجود دارند. در این مطلب 7 تا از برترینهایشان را نام بردیم. وقتی به «کاراکتر زن قدرتمند» فکر میکنید، سخت است که حداقل یک شاهزاده خانم دیزنی جلوی چشمتان نیاید. مطمئنا بعضی از آنها کمی قدیمی هستند و مهارتهای تصمیمگیری ضعیفی دارند. مثل آریل در انیمیشن «پری دریایی کوچولو» (The Little Mermaid)، اما بسیاری از آنها دقیقا همان الگوهایی هستند که ما در زندگی نیاز داریم.
درست است که دلسوز و مهربان هستند، اما دقیقا میدانند که چه میخواهند و چگونه میخواهند به آن دست یابند. البته، تمام کاراکترهای زن دیزنی شاهزاده نیستند. چند ملکه در داستانها وجود دارند اما بسیاری از آنها از خانواده و خاندان سلطنتی نیستند. آنها جنگجو، پلیس، یا آشپز هستند. آنها به معنای واقعی کلمه همان چیزی هستند که میخواهند و دوست دارند باشند.
با گذشت سالها، دیزنی در نوشتن داستانهای این شخصیتهای زن بهتر شده است. بیشتر و بیشتر، ما شاهد این هستیم که این زنان ویژگیهایی را که ما باید به دختران جوان آموزش دهیم، نشان میدهند. چیزهایی مانند اعتماد به نفس، استقلال و موارد دیگر.
این شخصیتها چیزی بیش از «کاراکتر زن قوی» هستند. آنها زنانی هستند که باید بیشتر در انیمیشنها ببینیم و بسیاری آنطور که باید مورد توجه قرار نمیگیرند. ما الهامبخشترین و قدرتمندترین شخصیتهای زن دیزنی را در یک جا جمعآوری کردهایم. در ادامه 7 تا از قدرتمندترین شخصیتهای زن دیزنی تمام دوران آورده شده است.
. شاهزاده تیانا در انیمیشن شاهدخت و قورباغه (The Princess and the Frog)
بدون نام شاهزاده خانم تیانا نمیتوانیم صحبت درباره زنان قدرتمند را آغاز کنیم. تیانا هرگز دنبال یک شاهزاده نبود. در واقع، او از این ایده که یک قورباغه را ببوسد تا رویاهایش به حقیقت بپیوندد، کاملا متنفر بود. او هرگز واقعا حتی یک عالمه دوست نمیخواست. تیانا به طور مداوم برنامههای سرگرمکننده را رد میکرد تا بتواند شیفتهای بیشتری کار کند و پول بیشتری برای رستوران خودش بدست آورد.
پدر تیانا یکی از بهترین درسهای دیزنی را به او آموخت: «این ستاره قدیمی فقط میتواند شما را تا قسمتی از راه همراهی کند. باید با سختکوشی به او کمک کنید.» و تیانا هرگز آن جملات را فراموش نکرد.
تیانا همیشه سخت کار میکرد و به شاهزاده ناوین اجازه میداد که دقیقا بداند زندگی او چگونه میگذرد. تیانا به او توضیح داد که چگونه برای هر چیزی که تا به حال به دست آورده کار میکند، و اساسا او را به یک انسان شایسته (یا قورباغه شایسته، بسته به اینکه در کدام خط زمانی داستانشان قرار دارند) تبدیل کرده است.
تیانا نه تنها اولین شاهزاده سیاهپوست دیزنی بود، بلکه اولین قهرمانی بود که واقعا نماینده طبقه کارگر محسوب میشد. حتی آهنگ «من میخواهم» او دقیقا به مفهوم «من میخواهم» نبود. این بیشتر یک آهنگ درباره «من به انجام رساندم» بود، همه چیز در مورد اینکه چگونه او خودش را در اختیار رویاهایش قرار داده است.
. السا در انیمیشن یخزده (Frozen)
«یخزده» به عنوان یک افسانه معمولی دیزنی شروع میشود. شاهزاده خانم آسیبهای دوران کودکی را تجربه میکند. خاطراتش را پاک کرده است. سالها را در قلعهای میگذراند که واقعا دلیلش را نمیداند. و در نهایت با شاهزاده ملاقات میکند و عاشق میشود. همه اینها یک فرمول ساده است.
اما بعد از آن ملکهای که همیشه به آن نیاز داشتیم آمد؛ السا. او، درستترین و عجیبترین کلماتی که تا به حال به یک شاهزاده خانم دیزنی میتوانست بگوید، شروع کرد: «شما نمیتوانید با مردی که به تازگی ملاقات کردهاید ازدواج کنید.»
درست است که السا در مواجهه با مشکلات خودش عالی نیست. با ریختن ناخواسته یک زمستان ابدی بر سر آرندل و فرار برای ساختن یک قلعه در کوه (آن هم با یک هیولای یخی به عنوان نگهبان) آدم معقولی به نظر نمیرسد اما نیاتش خوب است.
السا فقط میخواهد این توانایی را بدست آورد که خود را تمام و کمال و آشکارا در آغوش بگیرد و بپذیرد، بدون اینکه نگران آزار و آسیب رساندن به کسی باشد. به همان اندازه که هر پدر و مادری در جهان احتمالا از هزاران بار گوش دادن به موسیقی متن این انیمیشن با نام «رها کن» متنفر بودند، نمیتوان انکار کرد که این سرود قدرتمندی در مورد «خود واقعی بودن» است.
و البته باید به این نکته اشاره کرد که السا یکی از معدود ملکههای دیزنی است نه یک شاهزاده خانم.
. مریدا در انیمیشن شجاع (Brave)
شاهزاده خانم مریدا از بسیاری جهات جذاب است، اما فقط به خاطر چند کلمه است که در این لیست قرار میگیرد: «خودم انتخاب میکنم».
چه کسی اهمیت میدهد که آیا این سنت است که او با واجد شرایطترین پسر اول یکی از «رهبران بزرگ» اطراف ازدواج کند؟ قطعا مریدا انیطور نیست. مریدا نمیگذارد او را به دست کسی بسپارند، و قطعا نه به هیچکدام از آن ابلههایی که به او معرفی کردند. بنابراین او خودش انتخاب میکند. او چالشی را انتخاب میکند که میداند میتواند در آن برنده شود.
کل خط داستانی مریدا بر این ایده است که بتواند «سرنوشت خود را تغییر دهد». او میخواهد ماجراجو و آزاد باشد و برای رسیدن به آن به هر وسیلهای متوسل میشود. در این مورد، جادو بهترین انتخاب نیست، اما هر داستان خوب نیاز به یک تضاد دارد درست است؟
مریدا همچنین اولین نقش اول زن یک فیلم پیکسار است. شاهزاده خانمهای دیگر ممکن است در مورد او در «رالف اینترنت را خراب میکند» (Wreck-It Ralph 2: Ralph Breaks The Internet) شوخی کنند، اما آنها میدانند که او تقریبا در هر رقابتی میتواند بهترین باشد.
او در همه جا به زنان میآموزد که بد نیست شیطنت کنند و آشفته باشند و کارها را به روش خودشان انجام دهند و ما به او به خاطر این چیزها درود میفرستیم.
. راپونزل در انیمیشن گیسو کمند (Tangled)
یک ماهیتابه تمام چیزی است که راپونزل برای تبدیل شدن به یک حریف سرسخت به آن نیاز دارد. در شروع «گیسو کمند»، او حتی هرگز برج خود را ترک نکرده بود، با این حال هنوز هم میتوانست دزدی را که به داخل قلعهاش نفوذ میکند، سرنگون کند. البته این را هم نادیده نگیریم که این دزد نگونبخت فکر میکرد که برج خالی است و راپونزل از پشت به او یورش برد.
اما قبل از اینکه راپونزل دوباره فلین را بیدار کند، او را میبندد، فاصلهای امن میگیرد و خودش را آماده میکند. هنگامی که فلین هوشیار میشود، راپونزل مستقیما در صورت او خیره میشود تا مشخص کند که اوضاع تحت کنترل است.
وقتی آنها با هم سفر خود را آغاز میکنند، این راپونزل است که به طور مداوم آنها را نجات میدهد. او مانع از تکه تکه کردن فلین توسط اشرار اسناکلی داکلینگ میشود. او آنها را از دره عبور میدهد. او از موهایش نه تنها برای نجاتشان از غرق شدن، بلکه برای ترمیم دست فلین و بازگرداندن او به زندگی استفاده میکند (البته دومی از نظر فنی از طریق اشکهایش بود).
در هر مرحله، راپونزل قهرمان «گیسو کمند» است، علیرغم داشتن کمترین تجربه از دنیای بیرون. اگر هنوز هم نیاز به قانع شدن دارید، چند قسمت از «ماجراهای گیسوکمند» (Rapunzel’s Tangled Adventure) را تماشا کنید. او واقعا یک لیدر به دنیا آمده است.
. موانا در انیمیشن موانا (Moana)
وقتی اقیانوس واقعی شما را برای نجات بشریت انتخاب میکند، باید بدانید که حتما آدم فوقالعادهای هستید.
ممکن است موانا یا مائویی در ابتدا کاملا نفهمد که چرا او را انتخاب کردهاند، اما برای تماشاگران، متوجه شدن این موضوع اصلا سخت نبود. موانا به شدت مصمم است و از انجام آنچه تنها از او انتظار میرود امتناع میورزد. با این حال، او تا زمانی که بتواند کاری را انجام میدهد که خانوادهاش از او میخواهند. این هرگز آسان نیست که مدام سعی کنید خود را متقاعد کنید که چیزی را نمیخواهید.
اما در نهایت مشخص میشود که ترک جزیره نه تنها چیزی است که موانا میخواهد، بلکه این چیزی است که مردم موتو نویی به آن نیاز دارند. زمانی که ماوی قلب تهفیتی را ربود، ناخودآگاه الهه را نیز متحول کرد. او به جای دادن زندگی، آن را از همه چیز ربود و تبدیل به تهکا شد.
او در حالی که تقریبا هیچ چیز در مورد قایقرانی نمیدانست راهی میشود تا نیمه خدایی را پیدا کند که ظاهرا نمیخواهد پیدا شود. وقتی او را پیدا میکند، او مغرور است، اما میترسد و به ناچار ترکش میکند. موانا که در وسط اقیانوس گیر افتاده است، قایق خود را تعمیر میکند و تصمیم میگیرد که اگر مائویی مردمش را نجات ندهد، خودش این کار را انجام خواهد داد.
و البته این موآنا بود که متوجه شد تهکا در واقع همان تهفیتی است. او هیچ ترسی نسبت به اقیانوس نشان نمیداد تا به تهکا اجازه دهد به او نزدیک شود، و در نهایت، کل جزیره را نجات داد و آنها را متقاعد کرد که دوباره در دریا سفر کنند.
موانا در واقع تعریف واضح کتاب «سامان دادن کارها» است.
. جودی هاپس در انیمیشن زوتوپیا (Zootopia)
اولین در هر کاری یا چیزی بودن تاثیرگذار است. اما با تعداد نسبتا زیادی موانع نیز همراه است. خوشبختانه، خرگوشها به خوبی برای موانع مجهز هستند به ویژه جودی هاپس. او میدانست که تبدیل شدن به اولین پلیس خرگوش زوتوپیا چقدر سخت خواهد بود، و با این وجود، شانه خالی نکرد.
او بلیتهای دوستانش را از گیدئون گری پس گرفت، اگرچه این به معنای خطر نزدیک شدن به او بود. او رویاهایش را دنبال کرد، حتی زمانی که والدینش آشکارا از او حمایت نکردند. او لحظه کاپیتان مارول خود را داشت، زیرا هر بار که در آکادمی پلیس زمین میخورد، از جایش برمیخاست و به راهش ادامه میداد.
جودی هاپس هرچقدر که مهربان و ملایم بود، و به همان اندازه هم به اعتقاد خودش مبنی بر اینکه «در زوتوپیا، هرکسی میتواند هر چیزی باشد»، همچنان تعصب ذاتی داشت. او نمیخواست به نیک وایلد بیاعتماد باشد، اما همچنان ماده دافع روباه خود را به همراه داشت.
چیزی که جودی را به یک قهرمان واقعی تبدیل میکند، این است که او فعالانه برای غلبه بر تعصبات خود تلاش میکرد. وقتی نیک وایلد او را به خاطر آنها فرا میخواند، طبیعتا حالت تدافعی به خود میگیرد، اما در نهایت به کار خود میپردازد. او اعتراف میکند که اشتباه کرده است و صمیمانه عذرخواهی میکند.
. هلن پار در انیمیشن شگفتانگیزها (The Incredibles)
در دو دقیقه اول «شگفتانگیزها» (The Incredibles)، الاستیگرل دقیقا ثابت میکند که چقدر مستقل و توانا است و زمانی که مادر میشود، هیچ چیز در مورد او تغییر نمیکند.
وقتی مادر هستید، مسئولیتهای زیادی دارید. شما یک خانواده کامل دارید که باید مراقب آنها باشید. وقتی یک مادر ابرقهرمانی هستید چطور؟ شما یک خانواده و یک شهر کامل دارید که باید مراقب آن باشید. این کار کوچکی نیست، اما هلن پار، که با نام الاستیگرل نیز شناخته میشود، به نظر میرسد که این کار هر روز او است.
او فقط سه بچه بزرگ نمیکرد. او سه بچه شگفتانگیز بزرگ میکرد. آنها باید بزرگ میشدند و قدرتهای خود و مهمتر از آن، چگونگی کنترل آنها را کشف میکردند. شوهرش ناتوان نبود، اما در «شگفتانگیزها» کاملا مشخص بود که او بازنشسته شده است. باب تنها زمانی خوشحال شد که هلن به وضوح گفت که دش به خاطر استفاده از قدرتش در مدرسه با مشکل مواجه شده است.
در حالی که آقای شگفتانگیز در بازپسگیری روزهای شکوهش بسیار درگیر شده بود، هلن کنترل خانه را به دست گرفت. حالا، به اعتبار او، باب پار از بچهها و خانه در «شگفتانگیزان ۲» (The Incredibles 2) مراقبت میکرد، آن هم زمانی که همسرش مسئول بازگرداندن ابرقهرمانها شده بود.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
41 لایک
همشون رو دوست داشتم
🙃
*کامنتاتونو موش خورده؟
#mia*