فقط خودم و خودت ۳۹

که یهو صدای پایی شنیدم به پشتم نگاه کردم اما کسی رو اونجا ندیدم اهمیتی ندادم و کت نوار رو هم از روی زمین برداشتم فلش بک به قبل تبدیل شدن ادرین از زبون الیا: بعد مدرسه اومدم خونه و مشغامو نوشتم که صدای طنگ گوشیم اومد از روی صندلیم پاشدم و گوشیمو از روی میز توالتم برداشتمو فهمیدم نینو بهم زنگ زده جوابشو دادم: الو؟ نینو: سلام الیا گفتم: سلام نینو گفت: چیزه ببین...کت نوار میخواد با لیدی باگ حرف بزنه گفتم: چی؟جدی میگی؟ نینو: آره گفتم: اخجون..خیل خب حالا کجا میخواد باهاش حرف بزنه گفت: برج ایفل گفتم: خوبه پس من میرم اونجا گفت: باشه و تلفن رو قطع کردمو سریع از خونه خارج شدم و رفتم سمت برج ایفل زمان حال(بازم از زبون الیا): وقتی هاکماث داشت دستای لیدی باگ رو می ب.س.ت سریع دویدم و اون ماده ی ب.ه.و.ش.ی رو از روی زمین برداشتم و دوباره پشت یه دیواری قایم شدم از زبون لیدی باگ: کم کم داشتم هوشیار می شدم، چشمامو باز کردم و اولین چیزی که دیدم دستای ب.س.ت.ه ی خودم بود که صدای هاکماث رو شنیدم: به به میبینم بلاخره زیبای خفته بیدار شد سریع سرمو اوردم بالا و دیدم هاکماث داشت کت نوار که انگار زودتر از من بیدار شده بود رو خ.ف.ه می کرد با صدایی خسته و ل.ر.ز.و.ن گفتم: و...ولش ک....کن با خنده ای ش.ی.ط.ا.ن.ی گفت: چیه؟نکنه می‌ترسی ب.ک.ش.م.ش که کت نوار گفت: ن...نه( س.خ.ت نفس میکشه) بان...بانوی من...من..ر..رو بیخ...بیخیال شو...گفتم: نمیتونم هکماث: خب میتونی یه کاری واسه ی نجاتش انجام بدی گفتم: چی؟ گفت: میتونی بزاری تو رو به جای اون ب.ک.ش.م گفتم: باشه کت نوار هم همزمان گفت: نههههه اما من توجهی به حرفش نکردمو از روی زمین پاشدمو با لبخند به کت نوار گفتم: میدونی چیه؟ اصلا برام مهم نیست که با اون همکاری می کنی یا نه...و بعد یه چند ثانیه به خاطراتمون فکر کردم از اون اولاش ا.ع.ت.ر.ا.ف.ا.ی کت نوار ر.د شدن گل هاش توسط خودم و بعد با لبخند بیشتری ادامه دادم: چون من د.و.س.ت دارم و برام باعث افتخار بود ک.ن.ا.ر.ت جنگیدن

از زبون کت نوار: اشکام پشت سر هم میومدن هم تعجب کرده بودم هم خیلی نگران لیدی باگ بودم گفتم: منم خیلی د.وس.ت دارم بانوی من ....نمیتونستم باور کنم اون د.و.س.ت.م داره اما چه فایده وقتی به زودی م.ی.م.ی.ره ولی نه...نمیتونم بهش این اجازه رو بدم و دستامو مشت کردم، نمیتونم جلوی چشمام ن.ا.ب.و.د شدنشو ببینم که یهو الیا رو پشت یه ستونی دیدم پاک فراموش کرده بودم الیا هم میاد اینجا که دیدم داره یه چیزی ل.ب خ‌.و‌‌.ن‌‌.ی می کنه اما من فقط چند کلمه اش فهمیدم: بعد-هکماث-و.ل.ت-پیشم- یعنی منظورش چی بود معنی بخش اولش احتمالا این بود: بعد اینکه هاکماث و.ل.م کرد... که یهو ا.ح.س.ا.س کردم ا.ف.ت.ا.د.م روی زمین فهمیدم هکماث و.ل.م کرد بعد چند ثانیه سرمو اوردم بالا و دیدم که لیدی باگ داره به سمت هاکماث میره زیر ل.ب گفتم: نه و بعد یاد الیا افتادم، بهش نگاه کردم که داشت بهم علامت می داد که یعنی بیام پیشش

از روی زمین پاشدم و تا هاکماث سرگرم لیدی باگ بود رفتم پیش الیا پشت اون دیواره که بهم گفت: د.ی.و.ا.ن.ه چرا انقدر طولش دادی؟ گفتم: ببخشید اهی کشیدو گفت: خیل خب باشه....ببین برای نجات لیدی باگ تو سعی کن یه جوری هاکماث رو سرگرم کنی منم وقتی تو در حال سرگرم کردن هاکماثی از پشت بهش همون ماده ای رو که برای ب.ی.ه.و.ش.ی بهتون زده بود رو بهش میزنم گفتم: مگه تو اون ماده رو داری؟ گفت: وقتی هاکماث داشت دستای لیدی باگ رو می ب.س.ت از روی زمین برش داشتم

گفتم: باشه گرفتم گفت: خوبه پس برو گفتم: باشه و از پشت اون دیوار در اومدم و خطاب به هاکماث گفتم: خب بابا بزرگ میخوام یه ذره بجنگیم تا ببینم چقدر قدرت داری گفت: داری چی میگی لیدی باگ هم همزمان باهاش گفت: کت؟ بهش چشمکی زدمو اون منظورم رو گرفت هاکماث: بیخیال وقت اینجور....که حرفشو قطع کردمو بهش ح.م.ل.ه ور شدم جا خالی دادو گفت: هی داری چیکار میکنی؟ که الیا از پشت بهش اون ماده رو زدو اون ا.ف.ت.ا.د روی زمین گفتم: آفرین.‌.‌که یهو

از زبون لیدی باگ: کت نوار داشت به الیا می گفت: آفرین...که حرفشو قطع کردمو پ.ر.ی.د.م توی ب.غ.ل.ش و گفتم: وای خداروشکر که سالمی خیلی نگرانت شده بودم گفت: من خیلی بیشتر از تو و اونم توی ب.غ.ل.ش بهم جا داد

که الیا هم پ.ر.ی.د روی منو کت نوار و با لبخند دندون نمایی گفت: منم خیلی نگران هر دوتون بودم از ب.غ.ل کت ج.دا شدم و گفتم: حالا که حرفش شد...تو از کجا پیدا شدی؟ گفت: من...امم...سوال سختی بود فکر کنم از اولش اینجا بودم گفتم: و اون وقت کی خبرت کرد که ما اینجا بودیم که دیدم کت نوار دستشو پشت گردنش کشید و لبخند ضایع زدو گفت: کی چمیدونه شاید مثل ما‌ گربه ها ح.س ششم داشته باشه که الیا پ.ر.ی.د وسطمونو گفت: خودش اجازه داد که دوستش خبرم کنه گفتم: چی؟ گفت: یعنی یه جورایی خودش خبرم کرده بود د.ا.د زدم: کتتتتتت اون هم در جواب گفت: ببخشید گفتم: آه ولش کن اما بعدا درموردش صحبت می کنیم کت نوار: راستی یه چیزی حرفت راست بود؟ گفتم: چه حر...که یهو....

خب تموم شد اگه این پارت رو د.و.س.ت داشتین و پارت بعد هم میخواستین لایک کنید و نظر بدید بای بای❤️❤️❤️❤️💖💖💖💖