
من همین الان بعد از نوشتن پارت 4 دارم اینو مینویسم خلاصه این پارت یه کوچولو حوصله سر ب ه ولی پارت بعدی دیگه جنگ هاگوارتز عه که حدودا 3 یا 2 قسمته بخدا واسه فصل بعدی اونقدر هیجان دارم انگار بار اوله که هری پاتر میبینم راستی نام اختصاری فصل بهدی رو تو پارت آخر این فصل میگم پس تستچی جون خواهش میکنم قبول کن ❤ ❤
شاید سوال براتون پیش بیاد که چرا دراکو با امی اومد خب شاید شایعه در بیاد که ای با با عشق و عاشقی بود دیگه باید بگم سخت در اشتباهی و در این پارت دلیل اشتباهتون رو میفهمید قبلش زود اون قلب رو واسه من قرمز کن کیوت جان ❤ ❤
# چادر # رون : خودشه وقتی رفته بودم اینو توی یه سطل پیدا کردم بلند میخواند : کریگ الیوندر چوبدستی ساز معروف در اطراف بیمارستان سنت مانگو دیده شد و روزنامه را به همه نشان میدهد . هری : رون این ماله یه هفته پیش عه شاید شایعه باشه . هرماینی : هری به نظرت چاره ای داریم ما درس نمیدونیم چان پیچ بعدی چیه و کجاست حداقل باید در مورد یادگاران بفهمیم . دراکو : یعنی الان من صاحب ابر چوبدستی ام . رون : خیای باحاله . هرماینی : اصلا باحال نیس رونالد اگه ولدمور بفهمه که اون صاحبشه ثانیه نمیگذره که میکشش . امی : ولی اون هنوز نمیدونه فک میکنه که اسنیپ بوده که امید وارم ندونه . هری : امیدوارم بدونه و مشت هایش را میفشارد . رون : ما الان باید چی کار کنیم 😯
اطراف سنت مانگو # امی : اصن حس خوبی ندارم فک کنم باید مرکب بخوریم . دراکو : امی تا حالا تو فقط یه بار مرکب خوردی اونم به گربه تبدیل شدی . امی : ساکت باشین اونجا یه خونه خاای عه فک کنم بتونیم اونجا پناه بگیریم بیاید # خونه متروک # رون : آقای الیوندر شمایید . الیوندر : اوه لعنتی این یکی مخفی گاهم لو رفت . امی : نه نه نه آقای الیوندر ما آدمای بدی نیستیم مطمئن باشید فقط اومدیم چن تا سوال بپرسیم خب . هری : هی مالعوی برو اون چراغ رو روشن کن . دراکو : من از تو دستور نمیگیرم . امی : دراکو خواهش میکنم بدو اون چراغ رو بیار . دراکو : باشه . هری : چطوری ؟ امی : فقط باهاش مودبانه حرف زدم همین و بس . هرماینی : آقای الیوندر شما درباره یادگاران چی میدونین . امی : دراکو اینو ببین : اوه خدای من این عکس ماله دوره هاگوارتز پدر و مادرامونه 😕 نگا این خانم ویزلی . دراکو : بلاتریکس چقد خوشگل بوده 😂 نگا این مادر امی : اوهوم آره خودشه چقدر زیبا بوده مثل الان انقدر قیافه شکسته ای نداشته . رون : بیاین پایین بچه ها فک نکنم اوضاع خوب باشه
رون : اون باتیلدا بکشاد نیس . هری و هرماینی نگاهی معنا دار به هم میکنند . هری : نه اون نیس اون ماره ماری کع تو گودریگ هالو دیدیمفک کنم ولدمورت فهمیده ما اینجاییم و نگاهی به دراکو میکند . الیوندر : اسم اونو به زبون نیار . دراکو : پاتر مطمئن باش حتی یه مورچه هم در و بر من نیس. امی : هر دوتون خفه شین آقای الیوندر این دور و برا راه خروجی هست . الیوندر : اوه بله یکی هست اون جا پشت اوون قاب طولانی و خطرناک مابه زمان جنگع از اون ور شهر سر در میاره . رون : چطوره غیب و ظاهر شیم. هرماینی : نه همه میفهمن از همون راه میریم آقای الیوندر میشه ما رو راهنمایی کنین . الیوندر : اوه نه بچه جون من با شما ها نمیام اینجا جای من امن عه . هری : ولی شما هنوز به ما نگفتبن چطور وفاداری چوبدستی تغییر میکنه . ...... صب کن اونجا یه صدایی میاد . امی : لعنتی بیاید اونجا پشت اون در زود باشیم ممنونیم آقای الیوندر ممنون بازم همو میبینیم
اواسط راهرو مخفی # دراکو فک کنم الیوندر رورفتم بیچاره . رون : مالفوی مراقب باش پامو لگد کردی . امی : اینجا تاریکه رون چشم چشم نمیبیته اه چه بوی فاضلابی میاد . هرماینی چون واقعا توی فاضلاب هستیم پایین رو ببینین . هری : اه لعنتی ین راه هیچ وقت تموم نمیشه . هرماینی : این جاده رو برای جنگ جعانی ساختن وقتی بمب بارون بوده اینجا پناه میگرفتن بیاید اونجا یه راه خروجی هست
هری در را باز میکند اکنون در خارج از شهر هستند که ناگهان . : اوه خدای من هری پاتر بیاین رفقا ما هری پاتر رو پیدا کردیم شانس بهمون رو کرده 😂😂 مردش اندازه زندش میارزه . امی : همه فرار کنین گیر افتادیم بدویید . هر کس به سویی میدود سرعت دراکو به دلیل زخم رو پایش که از همه پنهان میکند کمتر از بقیخ است و بسیار جا مانده . امی : دراکو اون جا مونده نه الان میگیرنش . دراکو از دور : امی فرار کن اینا با من کاری ندارن برو برو برو
دراکو اکنون زندانی در دست مرگ خوار هاست . 😐😐
خب میدونم این پارت خیلی بد بود ولی بخدا پارت بعدی عالیه
کامنت و لایک یادتون نره قول میدم پارت بعدی بترکونم ولی قبلش برو تو پروفایلم و بقیه تستام رو هم ببین و اگه خوشت اومد فالو کن آها تا یادم نرفته من فالو = فالو نیستم اگه فالو کردید منم میرم تو پروفایلون و اگه تستاتون باحال بود منم فالو میکنم ❤❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عزیزم پارت بعد کی میاد دارم بدون پارت بعدی میترکم
خیلی هم خوب بود من گذاشتم اول پارت چهار بیاد بعد بیام اینو بخونم چون اونجوری گیج میشدم♥️
چالش: ارباب حلقهها!😃
💖💖💖
عااالییی بود
وای وارد دنیای ارباب حلقه ها میشم
عالیییی بود❤❤❤❤❤❤ چالش: شد هری پاتر مرسیییییی (شارژ گوشیم 92 درصد بود ^_^ )
این پارت اصن بد نبود خیلی ام خوب بود💚💚💚💚
فقط یکم زیادی گیج شدم به خاطر این که الان پارت قبلیه نیست
جواب چالش:هری پاتر💙💙💙💙وای اصن نمی دونی چقد خوشحالم
فقط ببین لطفا یه خلاصه ی کوتاه از پارت قبلی بگو خواهشششش🙏🙏🙏🙏
امیدوارم بعدی زودتر تایید بشه به خاطر اینکه خیلی نیاز دارم بفهمم داستان چیه
نه والا نمیگم تا منتشر شه
مرسی که کامنت دادی ❤
LotrEmilyجون بدو بیا دوباره راجب امیلی سوال دارم
سوال اول:چرا این اصن شبیه مامان باباش نیست ببین مامانش که کلا زاله باباشم که هم موهاش هم چشاش طوسیه بعد این چجوری موهاش قهوه ایه چشاش نارنجی؟؟
سوال دوم:میشه تاریخ تولد دقیق امیلی رو بگی
مامامش کلا بور عه
مو هاش باباش طوسی عه ؟
کی گفتم 😂😂 احتملا اشتباه نوشتم یا الان نظرم عوض شده مو های بابای امیلی سیاه عه چشماش طوسی
چشمای امی رو هم به خاطر این اینجوری کردم تا قهرمان داستان چشم رنگی نباشه .( نمیخواستم سیندرلا بازی درارم ) تاریخ تولد 11 دسامبر 1981 همون سالی که هری به دنیا اومد ولی آذر ماهش
عالیی
چالش:جهان انتقام جویان
من میخواستم برم تو هری پاتر چون آرزوی قلبی من اینه که ولدرمورت رو ببینم
من میخواستم منتظر باشم که یادگاران مرگ و جان پیچ های ۴ بیاد اما دیگه طاقت نیاوردم سریع اومدم خوندم واقعا تو استعداد داری داستانت خیلی قشنگه
مرسی عزیزم 😘 😘
بچه ها 😂😂😂
این پارت زود تر از پارت قبلی منتشر شد 😂😂😂
آخه با هم گذاشمتشون 😂😂
صب کنین اون منتشر شه بعد بیاین اینو بخونین کیوتا 😉😂💖💖💖
کی گفته بد بود؟
اتفاقا عالیییی بود 💙💙💙💙💙💙💙
دلم برا دراکوی عزیزم سوخت😢
ج چالش: هری پاتر😢اصن از خوشحالی اشک تو چشمام جمع شد
مرسی گلم