سیب سبز/p2 𝖌𝖗𝖊𝖊𝖓 𝖆𝖕𝖕𝖑𝖊

وقتی رسیدیم سوار قایق ها شدیم من نشستم پیش هرماینی از زبان کاترین : هاگوارتز واقعا زیباست هرماینی گفت آره خیلی خوشگله گفتم بنظر تو من تو کدوم گروه می افتم گفت معلومه گیریفیندور خیلی مهربون و شجاعی کاترین . ازش تشکر کردم ولی تو دلم گفتم کاش تو گیریفیندور بیوفتم ولی نمیتونم اگه تو اسلیترین نیوفتم بابام طردم میکنه با هزاران خیال رسیدیم هاگوارتز که منو هرماینی باهم به سقف نگاه کردیم گفتیم این واقعی نیست ! به هرمانی نگاه کردم که اون خندید و گفت پس تو هم درباره اش خوندی که کاری کردن اینطوری بنظر بیاد ! گفتم آره خوندم کتاب شناسایی هاگوارتز فصل ۷ صفحه ۶۸۹ قسمت دوم گفت آره آفرین لبخندی زدم که رسیدیم به در هاگوارتز. یه خانمی اومد و گفت من مک گونگال هستم پروفسور مک گونگال! شما الان گروه بندی میشید به گروه های گیریفیندور، هافلپاف ، ریونکلاو و اسلایترین بعد از کلی حرف رفت که یکی از پسرا گفت پس حقیقت داره هری پاتر به هاگوارتز اومده ، که نویل گفت هری پاتر ! . بعد اون پسر گفت اینا کرب و گویل هستن منم مالفویم دراکو مالفوی که رون خندید اون مالفوی گفت فکر میکنی اسمم عجیبه تو هم که معلومه کی هستی مو های نارنجی لباس ارزون و بیخود تو حتما یه ویزلی هستی بعد رو به هری گفت کمکت میکنم دوستای بهتری پیدا کنی بعد دستش آورد منم که کلا تماشا گر بودم کنار هری بودم که هری گفت نیازی به کمک ندارم خودم بهتر میتونم دوست و دشمن رو تشخیص بدم که مک گونگال اومد و یه کار رو زد به شونه اون پسر عجیبه و بعد راه افتادیم سمت کلاه گروه بندی اول هرماینی بود بعد رون و بعد اون پسر عجیبه و هری و بعد من که کلاه گفت منتظرت بودم دوشیزه کلاوس گفت گیریفیندور یا اسلیترین بنظرم خیلی خوب میشه که بری به گریفیندور گفتم نه نه گیریفیندور نه اون موقع بابام منو طرد میکنه مایه ننگ خانواده میشم گفت مطمئنی ولی توی گریفیندور خیلی میتونی پیشرفت کنی گفتم خواهش میکنم منو بزار اسلیترین گفت باشه و داد زد اسلیترین یه نفس راحت کشیدم و رفتم به سمت میز اسلیترین و یه جا بود که بشینم اونم کنار پسر عجیبه با ناراحتی پیش اون نشستم که نگاه های غمگینی روی خودم حس کردم

هری خیلی غمگین و هرماینی نامید بهم نگاه می‌کرد رون هم که فقط می‌خورد که اون پسر عجیبه دهن باز کرد گفت من مالفویم دراکو مالفوی لحنش مغرورانه بود نگاه چندشی بهش انداختم و گفتم اوهوم بعد به سمت دامبلدور چرخیدم که پسر عجیبه گفت ها چته گفتم به.تو.چ.ه بعد به سمت میز گیریفیندور چرخیدم یه آهی کشیدم بعد از تموم شدن غذا ها سرگروه گفت اسلیترینی ها دنبال من بیاین مراقب باشین این پله ها تغییر جهت میدن وقتی به بالای پله ها رسیدیم سر گروه گفت سمت چپ خوابگاه پسرا سمت راست خوابگاه دخترا به سمت راست رفتم به خوابگاهی رسیدم وقتی در خوابگاه رو باز کردم با ۴ تا دختر هم اتاقی بودم به اسم : پانسی ، کلارا ، امایا ،آلیسون بهشون سلام کردم که الیسون اومد بغ.لم و گفت خوش اومدییبیییییییی لبخند زدم و گفتم ممنوننننن. کلارا اومد و آلیسون رو ازم جدا کرد و گفت خوش اومدی ببخشید آلیسون جو زده شده لبخند زدم و گفتم ممنون از مهمون نوازیتون وقتی خواستم چمدون رو باز کنم یه طوطی اومد بیرون گفتم آخی کوچولو چطور تونستن تو رو توی این جا بزارن امایا گفت سلام من امایا اسنیپ هستم لبخندی زدم و گفتم خوشبختم امایا ، آلیسون گفت : من آلیسون اسمیت ام خوشبختم گفتم همچنین کلارا گفت منم کلارا اسمیت ام گفتم آلیسون و تو خواهرین ؟ گفت اره ! گفتم خوشبختم ! گفت همچین که پانسی اومد و گفت منم پانسی ام پانسی پارکینسون گفتم خوشبختم پانسی گفت تو اسمتو نمیگی ؟ گفتم منم کاترین کلاوس ام همشون باهم گفتم کلاوس! قهقهه ای زدم و گفتم آره, چرا تعجب میکنین آلیسون گفت آخه تو نزاشتم حرفش رو کامل بزنه که گفتم آره خواهشا بخاطر مشهور و پولدار بودنم باهام صمیمی نشین کلارا گفت

اگه اینو میخوای باشه ما تورو بخاطر خودت دوست داریم که آلیسون دوباره اومد بغلم و گفت ارهههههههه ! کلارا اومد بازم الیسون رو ازم جدا کرد و سری به معنا ی تأسف تکون داد

آلیسون اسمیت (دختر شاد و خندونیه و هیچی به دلش نمیگیره خیلی مهربونه برعکس کلارا ع.اشق بغل هست دقیقا شبیه کراکتر رز توی میراکلس هست )

کلارا اسمیت (اروم ،کم حرف ،مهربون، اصلا بغل دوست نداره دقیقا کراکتر جولیکا توی میراکلس هست )

امایا اسنیپ (صمیمی ، باهوش، فداکار و وفادار ، از مغرور ها مت.نفر.ه دقیقا کراکتر الیا توی میراکلس هست)

تموم شد لایک کامنت فالو یادتون نره ناظرم رد نکن ، پارت بعدی شاید فردا یا جمعه