
سلام حوصله حرف زدن ندارم فقط بگم تخیلیه و لایک و کامنت فراموش نشه و توضیحات و معرفی رو دادم
این داستان درمورد دوتا دوختر به نام های لارا و لوسیه که که در شهر برلین تو کشور آلمان زندگی میکنن وضع مالی خوبی ندارن ولی خوب میتونن خوب خودشون رو جمع کنن . هردو ۱۶ سالشونه سواد دارن ولی از ۱۱ سالگی ( کلاس پنجم ) بخاطر یه اتفاق که باعث شده اینجوری وضع مالیشون خراب بشه دیگه نتونستن ادامه بدن و الان مدرسه نمیرن . اونا تو یه رستوران که صاحبش خانم پاتریشیاس که یکم بداخلاق و سختگیره کار میکنن تا خرج مالیشونو دربیارن . خانم پاتریشیا به دختر هم سن لارا و لوسی داره که : مغرور ، خودخواه ، حسود ، یکم زیبا و لوسه اسلاید بعد درمورد لارا

لارا : لارا یه دختر ۱۶ سالست اهل برلین . اسم پدرش مایکل و اسم مادرش ملیناست . مادرش یه خبرنگاره که بخاطر شغلش توی زلزله توکیو میره اونجا و در اونجاست که ناپدید میشه و دیگه هیچکی ازش خبری نداره و مادر لارا یه دوست داشته که اون مادر لوسی بوده و اونم خبرنگار بوده و اونم با اون ناپدید شده ( چقدر اون در اون شد 😐😐😐😂😂) لارا اون موقع ۱۱ سالش بوده و به همراه پدرش در برزیل زندگی میکرده . وقتی این خبر رو فهمیدن پدرش میره توکیو و قبلش لارا رو بدست یه خانوم جهان گرد میسپره و میره توکیو توی توکیو هرچقدر میگرده ملینا رو پیدا نیمکنه بعد افسردگی میگیره و خوکشی میکنه ( اصلا من باید همرو بکشم ) اون خانوم جهان گرد هم در آخرین سفرش توی برلین / آلمان میمیره و لارا اونجا ۱۳ سالشه و وقتی این اتفاق افتاد آواره ی کوچه ها میشه و خانوم پاتریشیا اونو پیدا میکنه و میبره جا خودش ( چقد فیلم هندیش کردم😂😂😂😐😐😐 ) خصوصیات لارا : مهربون ، شاد ، شکمو ولی لاغر ، دوست داشتنی ، زرنگ ، بعضی اوقات خل و چل ، خوابالو ، یکم آب زیر کاه ،اگه به یکی از دوستاش یا عزیزانش توهین کنن ممکنه اون قدر عصبانی بشه که اون محیط رو به همراه اون فردر داغون کنه ( پس توهین به دوستاش و عزیزانش نکنین 😐😂 ) عکس اسلاید لارا حالا برو اسلاید بعد که زندگینامه لوسی رو بفهمی
لوسی : لوسی یه دختر ۱۶ سالست از برلین. مادرش کلودین و پدرش جان نام داره . پدرش بعد مرگ مادرش افسردگی گرفت و برای همین لوسی رو از کلن آلمان به برلین برد و اون رو بدست پدربزرگش سپرد . ( یه نکته : خانواده ی پدری لوسی پولدارن . ) وقتی لوسی ۱۳ ساله بود خدمتکار خونه ی اونا هانه ( هانه اسمشه ) پدربزرگ لوسی رو بخاطر کهولت سن بخاسته ی خودش برد خونه سالمندان تا ازش نگهداری کنن و خودشم رفت سر زندگی خودش. وقتی پدربزرگش رفت لوسی که یه دختره مستقل بود توی اون خونه ی بزرگ تنهایی تونست زندگی کنه تا ۱۴ سالگی . تو ۱۴ سالگی وضع زندگیش خراب شد و پولاش داشت تموم میشد پس تصمیم گرفت بره دنبال کار و یه روز برای کار وقتی رفت رستورانی که لارا توش کار میکرد ، لارا رو دید و همو شناختن و از اون به بعد باهم تو خونه ی لوسی زندگی کردن لوسی هم توی رستوران به عنوان گارسون قبول شد . خصوصیات لوسی : مهربون ، جدی مسئولیت پذیر ، خلاق ، زرنگ ، زیبا ،شوخ طبع ، سحر خیز ، آروم
بریم سراغ داستان : ( از زبان لارا ) صبح از خواب بیدار شدم . دیدم صدای لوسی میاد که داره یه آهنگ زببا و آرامش بخش گوش میده ( از تو گوشی ) منم که از این نوع آهنگا بدم میومد رفتم تو هال ( درست نوشتم گیر ندین ) و رو مبل نشتم . نگاش کردم دیدم داره ضرفایی که دیشب توش هزارجور خوراکی و فسفود و غذا خوردیم رو میشوره فک کنم اونم فهمید من از خواب بیدار شدم . یه دفعه با داد گفت ( چون داره ضرف میشوره صدای آب باعث میشه صداش نرسه برای همین داد زد وگرنه عصبانی که نیست ) : سلام خانوم خانوما چه عجب شما یه روز زود بیدار شدید . برو بابا بدون اینکه جواب بدم فلشی که دیروزخریده بودم رو زدم به تلوزیون و یکی از آهنگای بلک پینک 😍😍😍 رو گوش دادم ( صدای تلوزیون ۸۸% )
داشتم گوش میدادم لوسی اومد بالا سرم و با داد گفت ( ایندفعه عصبانیه 😂😂) : عهههههههههههههه خجالت نمیکشی . ببینم حالت خوبه یه روز صبح زود بیدار شدی داری اینکارارو میکنی . نگاه ساعت کن . نمیفهمی مردم خوابن 😡😡😠😴 . گفتم : مگه ساعت چنده ؟ 😧😧 کنترلو برداشت و تلوزیون رو خاموش کرد و گفت : ساعتو نگاه کن 😠 واااااااای ساعت ۵ و نیم صبح بودم باورم نشد من اینقد زود بیدار شدم ؟😯😶😐 فک کردم ساعت خرابه رفتم پشت پنجره بعله باید باورمیکردم هوا یکم تاریک بود حالا اگه ازمون شکایت کنن چی و ....... ( فکراش مضخرفه حوصله گفتن رو ندارم ) لوسی گفت :
تمام 😑😑😑😑 اگه ضدحال برای کم بودنش بود ببخشید ولی من اینم و بس ادامه بدم ؟ یا نه ؟ کامنت ، لایک فراموش نشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی قشنگ نوشتی نگار جون 🖤❤️🖤❤️❤️🖤❤️🖤❤️
ادامه بده ❤️❤️
ok?
عالی بود نگار جون❤❤
ادامه بده.
عالی بود ♥️♥️
حتما ادامه بده 😊😊😊