فصل اول: نقل یک داستان
آره
یه پیرزن جادوگر توی جنگل هست • همیشه یه جادوگر اونجا بوده •
میشه برای یک بارم که شده وول نخوری ؟ خدای من ! هیچ وقت بچهای به این بیقراری ندیده بودم •
نه،عزیز دلم، من هیچ وقت ندیدمش • هیچکس ندیده• مدت هاست • ما کارهایی کردیم تا هرگز مجبور نشیم ببینیمش •
کارهای وحشتناک•
مجبورم نکن برات تعریف شون کنم • به هر حال ، تو خودت می دونی •
اوه ، نمیدونم عزیزم هیچکس نمیدونه چرا اون فقط بچهها رو میخواد �میدونیم چرا اون اصرار داره که از بین ما همیشه حتماً باید کوچکترین نمونه باشه یه جوری نیست که بتونیم اینو اینو ازش بپرسیم هیچکس تا حالا اونو ندیده ما مطمئن میشیم که هیچ وقت نبینیمش معلومه که وجود داره این چه سوالیه یه نگاه به جنگل بنداز خیلی خطرناکه دودهای سمی منجلابها و آتشفشانهای جوشان و خطرهای وحشتناکی که هر طرفش هست فکر میکنی تصادفاً اینطور شده مزخرف همه اینا کار جادوگره و اگر هرچی میگه رو انجام ندیم چه بلایی سرمون میاد میخوای برات توضیح بدم ترجیح میدم نگم
چرا میزی؟
همینجوری🎀
صندلی باش
اخییی اسم مش که خیلی باحاله
مرسی ❤️+🤍=🩷