رمان بلکاسنو فصل¹قسمت³ 📌تا فصل⁴ نوشته شده📌 پیج Tabee با تمام قوانین سایت تستچی آشنایی دارد؛🌾💝
مرینت با اطمینان میدونست که اون خانم کلاریس نیست
بلکه پسری است که او امروز صبح دیده بود مرینت بلند شد تا به سمت صدا برود اما نتوانست قدم دومش را بردارد و روی تخت افتاد ، او به سختی خودش را روی دست هایش نگه داشته بود ، او در ذهنش علت این خواب آلودگی زیاد را جست و جو میکرد تا اینکه متوجه ی شیره و سس روی بستنی شد ، آن پسر هرکه که بود ، هرکار که میکرد ، گویی مرینت نباید و قرار نبود اورا بشناسد این آخرین چیزی بود که مرینت توانست به آن فکر کند ، بعد روی تختش ولو شد و به خواب فرو رفت ; در واقع بیهوش شد.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
چرا بعدی نیس
در حال بررسی...
عالیههههه
خیلی جالبه
مرسیییی:))
خیلیی داستانت قشنگه
مرسیD:
بعدی رو بده بیاد وگرنه دیگه خودت میدونی و کتاکلیزم من
اروم با پیشی
ایول پارت ۳
:)
آخجون پارت سهههه
برم بخونممم🥳🤩
مرلسیییی:)))