سلام اول یه چیزی بگم در مورد ا/ت زیادی دقت کردم بعضیا میان میگن خودتو جاش میزنی به من تاحالا نگفتن تو اپاراتم دیدم گفتن به نویسنده این داستانو شما میگین نه من پس زیاد ایراد نگیرین درمورد ا/ت بالای موهات بنفشه پایناش ابی ۱۸ سالته و دانشگاه میخونی و پولدارین خلاصه داستان رو هم که گفته بودن تو تست قبیلی
.اون بالا رو بخون بعد بیا داستانو بخون😐
از زبان ا/ت
گوشیم زنگ خورد بیدار شدم زنگ رو قط کرد رفتم مسواک بزنم و صورتمو بشورم
لباسامو پوشیدیم و از پله ها اومدم پایین و به پدر و مادرم صبح بخیر گفتم و صبحانه رو خوردیم وقتی تموم کردم پدر گفت:((
در یه مدرسه خوبی ثبت نامت کردم دوستای خوبی برا خودت انتخواب کن و به درسات خوب برس دخترم )
چشم پدر
از زبان مادر
بهتره دیگه پاشی بری مدرسه دیرت میشه
از زبان ا/ت
باش مامان و از صندلی اومدم پایین کیفمو برداشتمو رفتم سوار ماشین شدم و عمو اومد سوار ماشین شد (عمو که میگم رانندس تو بهش میگی عمو)
سلام کردم اونم بهم سلام کرد
۱۵ دقیقه بعد
رسیدیم مدرسه و پیده شدم از عمو خداحافظی کردم و رفت (باباتو باید ببره سر کار مدرسه هم که ۵ کوچه بعدی از خونتون بود زیاد طول نمیکشید تورو اول میفرستاد بابات و میرفتی مدرسه.)
تا وسط حیاط مدرسه رفته بودم که یه ماشین اومد و نگه داشت در مدرسه و یه نفر ازش پیاده شد و در عقب رو باز کرد یه پسر اومد بیرون همه کلاس به پاش نشستن منم 🧐مونده بودم که اون پسره دیدم گف بیام دستاشو ببوسم ..(در فکر ا/ت :فک کرده کیه که باید دستاشو ببوسم )
رومو کردم اون ور رفتم کلاس از پشت چند بار صدام زد و من جواب ندادم
از دید جیمین=هی دخره بیا دستامو ببوس چطور جرعت میکنی از دستورات من سرپیچی کنی خب حالاکه اینجوری شد میبینیم قراره هزار جور به پام بیوفتی😈 (مدیر و ناظم مدرسه نیومدن اونا ساعت ۹ میان دانش اموزا باید ساعت ۸:۳۰ اونجا باشن (چه قانونی به پا کردم😂😂)
از زبان ا/ت
(عکس دخترم اینه عکس کارتنی گذاشتم پاشین نیایین به من بگین چرا عکس این اونو گذاشتی)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
پارت بعدی درحال برسی
زود پارت بعد
منتظرم
میزاری؟!..
🥺بزار بزار
ولی زود
عالی پارت بعدیییی😁😁😁😁
من بیشتر منتظر داستان تهیونگت هستم ولی همشون می دوستم 😁😁😁😁
دارم مینویسم سرم رو شلوغ کردن این ۳ داستان
ممنون که نظر دادی
یکمی باید صبر داشته باشی
داستان نوشتن به این راحتیا هم نیست