تنها زن دزد دریایی

روزی روزگاری در هائیتی { کشوری در جزیرۀ هیسپانیولا در دریای کارائیب در امریکای مرکزی } دختری به نام ژاکوت با مو های به سرخی اتش زندگی می کرد. مادر ژاکوت هنگام زا-یم-ان برادر کوچکش از دنیا رفت . پدر انها نیز خیلی زود درگذشت و ژاکوت مجبور بود به راهی برا تأمین زندگی خودش و برادرش پیدا کند . بنابراین تصمیم گرفت دزد دریایی شود .

ژاکوت سردستۀ گروهی از صد ها دزد دریایی شد . انها در وسط دریا ها در کشتی خود گوشت دودی می خوردند و بازی می کردند و باروت در لوله ی توپ ها می ریختند و کشتی های اسپانیایی را غرق می کردند . جزیره مخفی هم داشتند که در ان زندگی می کردند .

ژاکوت دشمنان زیادی داشت . هم دولت و هم دزدان دریایی رقیب به دنبال او بودند . او برای انکه از دست انها فرار کند تصمیم گرفت مرگ خودش را به دروغ صحنه سازی کند و در جایی پنهان شود . برای خودش نام جدیدی انتخاب کرد و لباس های مردانه پوشید . اما حقۀ او زیاد دوام نیاورد . زیرا هیچ کس مانند او مو های سرخ اتشین نداشت . او خیلی زود دزد دریایی بودن را از سر گرفت و به لقب { سره موی بازگشته از سرزمین مردگان } معروف شد « در بعضی کتاب های تاریخ ممکن است نام او با القابی دیگر مانند {مری رد} نیز بیاید » . ژاکوت دوستی به نام { آن دیو لو وو } { به معنی خدا خواسته } داشت که ازدواج کرده بود و دو فرزند داشت و { آن } نیز دزد دریایی بود . او پس از اینکه شوهرش در جنگی ک-شت-ه شد فرماندهی کشتی های نیرو های شوهرش را به عهده گرفت و به ژاکوت پیوست . « نام آن هم ممکن است با القاب یا نام های مستعار دیگری در کتاب کا کنار نام ها و القاب ژاکوت بیاید »

ان دو از ترسناک ترین دزدان دریایی کارائیب بودند . داستان هایشان به افسانه هایی بدل شد که دزدان دریایی چه زن و چه مرد ، وقتی که روی ننو های خود در کشتی ، زیر ستارگان اسمان دراز می کشیدند ، برای یکدیگر تعریف می کردند و با حرکت موج ها تاب می خوردند و به ماجرا هایی که صبح روز بعد در انتظارشان بود فکر می کردند .

ژاکوت دو لائه متدولد حدود دهۀ 1640 است . در سال 1720 او و آن و خدمه و مردانشان دستگیر شدن . مردان را اع-د-ا-م کردند ، اما زنان ا-عد-ا-م نشدند .

ژاکوت دو لائه متدولد حدود دهۀ 1640 است . در سال 1720 او و آن و خدمه و مردانشان دستگیر شدن . مردان را اع-د-ا-م کردند ، اما زنان ا-عد-ا-م نشدند .