این اولین داستانیه که من مینویسم امیدوارم خوشتون بیاد
بعد از ظهر بود داشتم کتاب میخوندم که یهو دیدم یه جغد داره میاد به سمت پنجره اتاقم برای اینکه به پنجره نخوره و زخمی نشه پنجره رو باز کردم و جغد اومد تو
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
31 لایک
ولی داستانت قشنگ بود.🌹
قلم خوبی هم داری.😊
ادامه بده😉
مرسی
پارت دومشم تو پیجم هست
اگه خواستی میتونی ببینی
اوهوم میرم بخونم.
من خودم تو یه سایت دیگ کتاب مینویسم ولی بعضی هاشون حمایت نشدن پاکشون کردم😥
به نظ بقیه اهمیت نده اگه خودت دوست داری ادامشون بده😉
اوهوم.
میتونی بیای پیوی؟
ولی ببین اسنیپ هم وقتی مرد سی و پنج سالش بود!
پس خوبه
باهم تو یه سن میمرین
کجاش خوبه من جوون مرگ میشم!
😐🤣
بجاش اسنیپ و میبینی
آره از این لحاظ خوبه
۳۵ سالگی!
یعنی ۱۹ سال دیگه!
خب وصیت میکنم به کتاب های هری پاترم دست نزنن. به جز اون هر چی خواستین بردارین.
ببین من چقدر مهربونم!
این فقط جهت خنده بود
نمیزارم کسی بهشون دست بزنه
آفرین!
جالب بود.
وصیت کردم سر قبرم آهنگ های مرتضی پاشایی پخش بشه
😂😂
90 سالگی میمیرم
خوبه دیر میمیری
خیلی باحاال بود پارت بعدی هم بنویس
73سالگی میمیرم😂خیلی دیره
حتما عزیزم
خوبه دیگه هرچی دیرتر بمیری بهتره
نه خوب نیس والا😂
😂😂
عالی بود مهربونن
🥰🥰🥰🥰🥰🥰
مرسی خوشگل❤
واییی خیلی قشنگ بود 😍
میشه گفت حسش کردم 😊
واقعا قشنگ بود و با امروزه هماهنگ بود ❤
مرسی عشقم🤍
خواهش ❤
خیلی داستانت قشنگ بود❤
آفرین به خلاقیت👏🏻
مرسی قشنگم❤