
ناظر ترووووو خدااااااااا لطفااااا منتشرش کن🥺🥺🙏🙏🙏🙏
خیلی شبیهم بود خوشگل بود و موهاش مثل من طلایی بود و چشاشم خاکستری بود یهو چشش بهم افتاد یکدفعه کپ کرد و بعد انگار اشک تو چشاش جمع شد تعجب کردم ... ولی رفتم نشستم رو صندلیم دیگه معلم وارد شد و از هممون معرفی خواست به اون دختره رسید و با من و من جواب داد. _ م..من لی..لیسا ب..براون هستم. و من نوبت به من رسید: کلارا مارشال هستم. اون دختر با کمال تعجب از اول تا آخر کلاس به من زل زده بود و انگار میخواست بزنه زیر گریه!
بعد تموم شدن این کلاس رفتم تو حیاط دیدم روی یه نیمکت نشسته و خب همه کنارش میخواستن باااش دوس شن خب خوشگل بود🙄 طبق معمول خیلیا هم دور منو گرفتن خدااااا اینا دیوانننن🤦♀️🙄 خلاصه بعد که این خلا رو از کنارم دور کردم رفتم سمت نیمکت اون دختره باز که چشش افتاد به با ترس و تعجب نگاه میکردم _ سلام._ س..سلام _ میتونم یه سوال ازت بپرسم؟ _ ب..بله _ میشه بگی چرا از اول تا آخر کلاس با ترس بهم زل زده بودی؟ _ خ..خب راستش ش..شما خیلی شبیه خواهرمید به جز رنگ چشاتون.. _ این بده؟ خواهرتو دوس نداری ؟ _ نه نه راستش خواهرم و ... وقتی ۶ سالش بود... بعد اشکی از چشاش اومد و ادامه داد: تو آتش سوزی مرد...
_ ببخشید ناراحتت کردم؟ اشکاشو پاک کرد و لبخندی زد: نه اصلا اتفاقا این خوبه دلم براش تنگ شده بودو چهرش یادم رفته بود اونموقع من فقط ۵ سالم بود ولی حالا انگار یادم اومده چهرش و مهربونی هاشو.... _ دوست شیم؟ _ آره اسم من لیسا است _ میدونم تو کلاس گفتی . _ اوه آره تو هم باید کلارا باشی. _ آره. _ میای فردا بریم یه جایی رو نشونت بدم؟ _ باشه حتما. کلاسا زود تموم شد چون روز اول بود... به خونه رسیدم و داخل رفتم خاله جولی رو مبل بود... _ سلام کلارا اومدی عزیزم._ بله خاله شما چرا زود اومدید؟ _ چون روز اول بود زود تموم شد، میگم کلارا میشینی در مورد یه چیز باهات صحبت کنم؟ _ حتما.
نشستم کنارش. _ کلارا اینجا خواهی موند یا میری؟ _ هنوز توی فکرم خاله... از طرفی سر بارتون شم از طرفیم خیلی دوستون دارم. _ تو سر بارمون نیستی عزیزم. _ میدونی خاله من میخوام مستقل باشم و دانشگاه رو تموم کنم و یه پرورشگاه برای بچه ها بزنم . _ پرورشگاه؟ _ بله میخوام محبتی که به من نشد و من به بچه ها بکنم. _ عزیزم. دستامو گرفتو گفت: در هر حال عزیزم اگه دوست داشتی میتونی اینجا بمونی و اگه هم نمیخوای مشکلی نیست. وبعد از توی جیبش یه کلید در آورد و به طرف من گرفت: بیا این خونه ای که بابات به اسمت زده بود. کلیدو ازش گرفتم: ممنون خاله، ولی میبینی محبتی به من نکردن ولی تا دلت پول و مال دارن . خاله بغلم کرد و گفت: زندگی همیشه اینجوری نمیمونه زندگی زیبا میشه عزیزم. _ ولی خاله فکر کنم حتی دانشگاه رم نتونم تموم کنم چه برسه به زدن پرورشگاه. _ چرا؟! _ مگه یادت نمیاد دکتر چی گفت؟ گفت اگه این روند ادامه پیدا کنه خواهم مرد. _ این روند ادامه پیدا نمیکنه و تو نخواهی مرد... ........
خب کلاس آخرم تموم شد لیسا گفته بود برم بیرون دانشگاه... همینجور که قدم ورمیدارم به سمت بیرون باز دوباره این سمجای عوضی اومدن واییییییییییی خدایا هنوز دو روز نشده اومدم تازه دو تا اعترافم داشتم!!!! بدون هیچ توجهی از کنارشون رد شدم و به بیرون دانشگاه رسیدم. _ اومدی کلارا! _ آره بریم _ باشه فقط دستتو میدی؟ _ خب باشه دستمو دادم بهش دوید و رفت !! ۱۰ دیقه گذشت که رسیدیم به یه جنگل باورم نمیشد ما که الان تو شهر بودیم! تو خیابونا ولی اگه دقت کنم ما اصلا از خیابون نیومدیم از یه راهی که تا حالا ندیدم! _ میگم اینجا کجاست؟! _ ولش کن بیا بریم تو رو ببینیم _ باشه رفتیم داخل جنگل زیباااااا بود خیلی به قدری زیبا بود که غش میکردی اونجا یه آبشار بود که میریخت توی یه جوی آب زیبا رفتیم و روی یه کنده درخت نشستیم پاهام آبو لمس میکرد سرد و دلنشین بود.
صورتش حالت حسرت گرفت ولی با لبخند میگفت: وقتی کوچیک بودیم من و خواهرم و برادرام و دو تا پسر دیگه که دوستامون بودن با چند تا دختر دیگه همه اینجا توی این جنگل بازی میکردیم ولی وقتی خواهرم مرد دیگه هیچوقت همچین اتفاقی نیفتاد... _ اسم خواهرت چی بود؟ _ لی لی. این اسم خیلی برام گرم و آشنا بود! _ خیلی زیباست ازش رام میگی؟ _ اون زیبا و با وقار بامزه و ناز بود خب راستش اغراق نمیکنم که مامان و بابامون و همه آدمایی که میشناختیم عاشقش بودن خیلی بیشتر از ما دوسش داشتن حتی حاضر بودن جونشونو براش بدن.. باید الان با خودم بگم این حس که همه دوسم داشته باسن برام نا آشنا است چون یه یتیمم ولی انگار خیلی آشناعه.... بعد اینکه کلی حرف زدیم به تونه برگشتم اما هنوز توی این فکر بودم که اون جنگل کجا بود؟ که ندیده بودمش....
مرسیی که خوندید🧡💛💚
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی🤍
پارت بعد؟
های های پارت بعد ؟
گشنننگگ بود
خب داره جالب میشه 😄
مطمئنم اون خواهرشه ولی رنگ چشماش 😐😂
پارت بعد 😂
مرسی❤
باید ببینم بازدید بیشتر میخوره اونوقت میزارم🙃