شرلوک هولمز { درنده ی باسکرویل } نویسنده : سر ارتور کنان دویل
افتاب سپتامبر بر پنجره های ساختمان شمارۀ 221.ب خیابان بیکر خوش می درخشید ، و لندن از زیبایی اواخر تابستان برخوردار بود . صبحانه ام را تمام کرده بودم و روزنامه می خواندم . هلمز مثل همیشه دیر از خواب برخواسته بود و هنوز صبحانه می خورد . قرار بود ساعت 30 : 10 مهمانی بیداید ، و من شک داشتم که هلمز تا رسیدن مهمان صبحانه اش را تمام کند .
هلمز عجله ای نداشت . بار دیگر نامه ای را که سه روز پیش دریافت داشته بود می خواند .نامه از دکتر جیمز مرتیمر بود که از هلمز قرار ملاقات خواسته بود . هلمز به من گفت:« خب ، واتسون . باید بگویم که پزشکی اهل دونشایر چندان علاقة مارا جلب نخواهد کرد . توی نامه هیچ اشاره ای به مشکلش نکرده ، با این حال می گوید خیلی مهم است . امیدوارم بتوانیم کمکش کنیم . »
درست سر ساعت 30 : 10 ضربه ای به در جلویی ما خورد . هلمز گفت :« عالی است . پیدا است که دکتر مولتیمر وقت ما را تلف نخواهد کرد .» مهمان که به اتاق امد ، هر دو از جا بلند شدیم . او گفت : « صبح بخیر ، اقایان . من دکتر جیمز مورتیمر ، اهل کریمپن دونشایر هستم . به نظرم شما اقای هلمز باشید . » و با هلمز دست داد .
هلمز گفت : « حالتان چطور است ، اقای مرتیمر ؟اجازه می فرمایید دوست خوبم ، دکتر جان واتسون را ، که در پرونده ها دستیار من است معرفی کنم ؟امیدوارم که به او اجازه دهید که به گفت و گوی ما گوش کند . » مورتیمر با من دست داد و گفت : « البته . من خیلی به کمکتان احتیاج دارم ، اقای هولمز .اگر انچه می گویم به درد اقای واتسون می خورد ، لطفا بگذارید بماند و گوش کند . »
مولتیمر به پزشکان شهرستانی نمی مانست . بلند بالا و باریک بود . بینی باریک و بلندی داشت . چشمان خاکستری اش می درخشید ، عینک قاب طلایی به چشم داشت . کت و شلوارش کهنه و فرسوده بود . صورتش جوان ، اما شانه هایش مثل پیر مرد ها افتاده و سرش کمی خمیده بود . چند برگ کاغذ از جیبش در اورد و گفت : « اقای هلمز ، من به کمک و راهنمایی شما احتیاج دارم . اتفاق خیلی عجیب و ترسناکی افتاده . » هلمز گفت : « بنشینید ، دکتر مورتیمر ، و مشکلتان را بگویید . اگر بتوانم ، کمکتان می کنم . »
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستان من پارت 2 رو دادم ولی از پریروز تو برسیه
منتظر پارت دو🤝
سلم
اون موقع اولین نفری که تست شرلوک هولمز ساخت خودن بودم
الان ماشالا زیاد شدن
داری کتاباشو پست میکنی؟
من مجموعه کل کتاباشو داشتم🙃🙂موفق باشی
ممنون
کتاباشو از کجا گرفتی🥲
کتاب من نیست از تو زیرزمین برداشتم
از رمان هایی هستش که مامانم و داییم و خاله هم بچه بودن می خوندن
کلکسیونشو گرفتم
کتاب اصلیاش
کتابفروشی
بعد نشر هرمس رو بخون ترجمش بهتره
من فیلمشو دیدم بعد کتاباشو خریدم