فقط خودم و خودت ۳۰

دیدم که مرینت با موهای بهم ریخته و چشهای قرمز پشت یه تخته ای که عکس ادرین و کت نوار بهش چسبیده بود وایستاده رفتم سمتش و گفتم: یاخداااا مرینت تو فقط مدرسه نیومدی چی کار با خودت کردی؟ گفت: آ..سلام الیا داشتم انتخاب می کردم ولی....

فلش بک به دیشب از زبون مرینت: ساعت ۳ صبح بود و رفتم تو تختم تا بخوابم ولی هی فکر ادرین و کت نوار تو ذهنم میومد دیگه از فکرام خسته شدم و از جام پاشدمو تخته ام رو برداشتم بعد عکس کت نوار و ادرینو روش زدم و اول ویژگی هاشون رو نوشتم بعد روش های ا.ع.ت.ر.ا.ف به هردوشون رو نوشتم که دیدم ساعت شد ۶ و نیم اما اهمیت ندادمو به کارم ادامه دادم دیگه ساعت ۸ و نیم بودو من حوصله ی مدرسه رو نداشتم برای همین رفتم پایین تو شیرینی پزی و به مامانم گفتم: صبح بخیر مامان میتونم نرم مدرسه؟ گفت: صبح توام بخیر ع.ز.ی.ز.م باشه و یه کروسان برداشتمو رفت تو اتاقم و بعد خوردن کروسان دوباره کارم رو شروع کردم

زمان حال: بعد به الیا ماجرا رو توضیح دادم بعد شنیدنش گفت: خب خب خب تو میتونی تا وقتی که من اینجا رو مرتب میکنم بخوابی گفتم: ممنون الیا ممنون و رفتم تو تختم و ایندفعه تونستم بخوابم از زبون فلیکس: که یهو یکی در زد به بالکن اشاره کردم و اروم گفتم: ببین هنوزم نمی دونم چطوری اون کار رو کردی پسر خاله ولی فکر کنم الان بتونی از همون راهی که اومدی اینجا بری بیرون ادرین: حتما و رفت تو بالکن وقتی مطمئن شدم رفتن گفتم: بفرمایید و لایلا وارد اتاق شد

بعد نشست رو تخت و گفت: سلام ادرین خانوم کرلنته میگه که فردا غروب بریم مرداب و یکم قایق سواری کنیم نظر تو چیه؟ گفتم: آره ایده ی خوبیه و صندلیمو چرخوندم و رومو سمت کامپیوترم کردم از زبون ادرین: بعد اینکه با نینو رفتیم پاریس از پنجره وارد اتاقم شدیم و نشستیم تا یکم گیم بازی کنیم که پلگ اومد کنارمون و گفت: اهم...ادرین؟ من که هنوز روم سمت کامپیوترم بود گفتم: بله؟ گفت: ریناروژ یه پیام بهت داده صندلیمو با صدای قژ قژی چرخوندم و ‌به پلگ نگاه کردمو گفتم: چی؟ الیا؟ نینو ام از صندلی پاشد و گفت: ولی اون که معجزه گر نداره پلگ: به هرحال بهت پیام داده گفتم: خیل خب باشه کلوز ات و تغییر شکل دادمو میلمو چک کردم پلگ راست می گفت ریناروژ بهم پیغام داده بود پیام بلند خوندم: سلام کت نوار خوبی؟ ببین لیدی باگ میخواد روی برج ایفل ببینتت بعد خوندنش برگشتم سمت نینو و گفتم: پس چرا خود لیدی باگ بهم پیام نداده نینو: نمیدونم شاید یه تله باشه گفتم: آره راست میگی

که نینو بهم یه خ.ن.ج‌.ر داد و گفت: به هرحال این رو با خودت ببر گفتم: با اینکه بهش نیازی ندارم ولی باشه و اون رو تو جیبم گذاشتم و....از زبون الیا: بعد اینکه اتاق مرینت رو جمع کردم فکری به سرم زد و معجزه گر روباهو برداشتمو به کت نوار پیغام دادمو بعد ۲ ساعت معجزه گرو گذاشتم تو جعبه و مرینت رو بیدار کردمو بعد اینکه ویندوزش بالا اومد گفتم: مرینت تبدیل شو و برو روی برج ایفل گفت: چرا؟ گفتم: تو برو بعد میفهمی گفت: باشه تیکی اسپانس آن و تغییر شکل دادو رفت اونجا منم سریع دویدم و رفتم همونجا و پشت یه دیوار قایم شدمو

از زبون کت: و رفتم رو برج ایفل و وقتی رسیدم اونجا با چیزی که روبه روم میدیدم خیلی ت.ع.ج.ب کردم اون چیزی که دیدم....از زبون لیدی باگ: رفتم ر برج ایفل اونجا کت نوارم بود و هردوتامون با چیزی که داشتیم میدیدیم تو ش.ک بودیم اون چیزی که داشتم می دیدم.....

خب تموم شد امیدوارم لذت برده باشین از این پارت هم اگه می خواستین لایک کنید و کامنت بزارید بایییییی😘😘😘😘😘❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️