فقط خودم و خودت ۲۹

که یهو گفت: خب من دیگه برم پیشی گفتم: بای بانو و اون رفت منم رفتم خونه و گفتم: پنجه ها داخل و بعد رفتم تو آشپزخونه و برای خودم یه قهوه درست کردم و به پلگ هم یه پنیر دادم و باهم خوش گذروندیم که یهو الیا بهم زنگ زد جواب دادم و گفتم: بله‌؟ الیا: سلام ادرین گفتم: سلام گفت: میگم توام این نظریمو تائید میکنی که فلیکس جای تو رفته اسپانیا دستپاچه شدم و با تته پته گفتم: نمیدونم یع..یعنی من اممم‌‌..حرفمو قطع کردم و صبر کردم تا جمله ای مناسب به سرم بزنه و بعد گفتم: خب راستش آره گفت: یوهووو یه لحظه پس چرا به ما نگفتی؟ گفتم: آ...فکر می‌کردم لو میرم گفت: باشه ببینم میتونی بیای موزه ی گروین گفتم: آره و بعد گوشیمو قطع کردم و یه به خودم رسیدم و رفتم موزه

وقتی رسیدم....از زبون الیا: بعد اینکه ادرین قطع کرد تا موزه دویدم و وقتی رسیدم دیدم نینو و ادرین منتظرم هستن بهشون رسیدم و نفس نفس زنان گفتم: س...سلام بچ..بچه ها هر دو ب.ا.ه.م گفتن: سلام الیا و وارد موزه شدیم یکم توش گشتیم که فهمیدم ادرین و نینو دارن درمورد کت نوار ب.ا.ه.م حرف میزنن گفتم: چی کار میخواین کنین؟دیدم نینو دستشو پشت گردنش کشید و ادرین پای نینو رو ل.گ.د کرد بعد چند ثانیه نینو گفت: اهم..خب ما میخوایم..‌ام...ادرین حرف نینو رو جوری که انگار از قبل واسش آماده بود ادامه داد: میخوایم لیدی باگ و کت نوار رو بهم ن.ز.د.ی.ک کنیم گفتم: وای چرا به من نگفتین من که تو این جور کار ها متخصصم ادرین: خب آ...می‌خواستیم بعدا بهت بگیم گفتم: آها که گوشیم زنگ خورد جواب دادم مرینت بود: الیا تو رو جون مادرت بیا اینجا گفتم: هی اروم باش گفت: زودددد گفتم: باشه باشه و بعد گوشیمو قطع کردمو سرمو چرخوندم سمت ادرین و نینو بعد گفتم: خب چیزه... حالا بعدا درمورد نقشه باهم حرف می‌زنیم من دیگه باید برم هردو گفتن: باشه و خدافظی کردیمو من رفتم

از زبون ادرین: بعد اینکه الیا رفت با نینو رفتیم توی یه کوچه ی خلوت و من گفتم: کلوز ات و به گربه ی کهکشانی تبدیل شدمو با نینو رفتیم اسپانیا تا ببینیم فلیکس چی کار کرده که الیا درمورد این موضوع فهمیده وقتی رسیدیم دم اسکله فرود اومدم و گفتم: کلوزت بعد با نینو یکم پیاده روی کردیمو رفتیم هتلی که فلیکس اینا توش بودن و من دوباره تغییر شکل دادم و از بالکن وارد اتاق فلیکس شدیم و تا اون مارو دید.‌‌‌‌..از زبون فلیکس : بعد اینکه از اون‌ کافه برگشتیم رفتیم هتل و لایلا رفت تا با خانم کرلنته حرف بزنه منم روی صندلیه میز تحریرم لم دادم و یکم با گوشیم کار کردم که یهو دیدم ادرین و یکی که بنظر دوستش میومد از بالکن وارد اتاقم شدن ایندفعه سعی کردم آرامش خودمو حفظ کنم و گفتم: ادرین میشه بپرسم این کار رو چطوری انجام میدی؟؟

گفت: اولا که سلام فلیکس دوما نمیتونم بگم گفتم: ببخشید سلام ادرین و از روی صندلیم پاشدم بعد چند قدم به سمتشون برداشتم و اشاره کردم به کسی که کنار ادرین بود و گفتم: ببخشید ادرین ایشون کی هستن؟ اون آدم گفت: سلام فلیکس من دوست صمیمیه ادرین نینو لاهیف هستم از اشنایی باهات خوشبختم گفتم: سلام نینو منم خوشبختم که ادرین مکالممون رو قطع کرد و گفت: خب فلیکس بریم سر اصل مطلب گفتم: برو گفت: میشه بپرسم چی کار کردی که دوستم فهمیده که تو خودتو جای من زدی؟ گفتم: به قرآن هیچکاری انجام ندادم قسم میخورم گفت: ولی اخه‌...گفتم: به خدا دارم راست میگم گفت: خیل خب باشه بهت اعتماد میکنم

گفتم: حالا که تا اینجا اومدی میتونیم یکم باهم حرف بزنیم‌؟ گفت: آ...دیدم نگاه ریزی به نینو کرد و ادامه داد: خب باشه گفتم: بفرمایید و نینو و ادرین نشستن روی تخت و منم روی صندلیه میز تحریرم نشستم و شروع به حرف زدن کردیم که یهو..‌‌.

از زبون الیا: وقتی رسیدم خونه ی مرینت وارد اتاقش شدم و با صحنه ای که دیدم خ.ش.ک.م زد

خب بچه ها تموم شد اگه خواستین لایک کنید و نظر بدید تا پارت بعدی بای بای❤️❤️❤️❤️❤️😘😘😘😘😘😘😘❤️❤️❤️❤️❤️❤️