
یه تک پارتی از نامجون ژانر : درام قبلش این رویا پردازی ذهن منه و هیچ صحنه ای نداره

اول شخصیت ها ( کیم ا•ت - سن 27 - تایپ xntj - مدرک لیسانس هنرهای آزاد داره ولی نرفته دنبالشون و الان فقط مدرک داره یه دو سال هست با نامجون ازدواج کرده )

لازم به معرفی نداره ( کیم نامجون - سن 29- تایپ enfp - اینا رم بهتره از من میدونین )
ویو ا•ت اصلا خوشم نمیاد اینهمه میره کار میکنه و اصلا نمیاد خونه الان ساعت 00:30 شبه ولی هنوز نیومده غذا هم درست کرده بودم به امید اینکه زودتر بیاد یخ زد ( علامت ا•ت _ علامت نامجون +) اینشکلی نمیشه زنگ زدم بهش _ الو + جانم _ کجایی میدونی ساعت چنده اصلا + تو راهم بیام خونه بهت میگم _ چرا الان نمیتونی بگی + چون تو ماشینم _ زود بیا + باش و قط کردم باید یه دعوا درست حسابی راه بندازم یه ربع بعد * کلید تو خونه انداخت و وارد شد + چاگیا من اومدم _ چه عجب آقا تشریف آوردن + متاسفام یکم دیر کردم _ یکم تو اصلا میدونی ساعت چنده (داد) + اره تمرینم طول کشید _ همیشه همینو میگی دوسال من اصلا ندیدمت تو خونه فقط تمرین داری ( پارچه رو میزی رو میگیره و میکشه همه غذا میریزن زمین و بشقاب میشکنه )(داد) _ من از این زندگی خستم هیچ وقت تو خونه نیستی همش اینور اونوری اه یه تیکه شیشه برداشت رو رگش بزاره که نامجون ازش گرفت و....
بغلش کرد + باشه میدوتم این چند سال پیشت نبودم ولی قول میدم جبران میکنم _ همیشه همینو میگی هق (گریه) + نه الان واقعی میگم میدونم این چند سال بهت بد گذشته من همیشه کمپانی بودم لطفا منو ببخش از بغل نامجون جدا شد _ ببخشمت ها ، من ازت متنفرم حالم ازت بهم میخوره و از کنار نامجون از خونه میره بیرون با گریه میره رو نیمکت میشینه نور ماه میزنه بهش و گریه میکنه _ از این زندگی متنفرمممم (عربده) صدای هق هق هاش اون سکوتی که اونجا بود میشکنه نامجونم تو خونه میوفته و گریه میکنه *مادر بمیرم برات* الان زندگی هر دوتاشون خراب شده بود
ا•ت حالش خوب نبود بلند شد و سمت یه ب.ا.ر راه افتاد ( بارمن ~) _ یه شات وی.سکی بده ~ چشم یه شات آورد دادم بالا _ دوتای دیگه خم بیار آورد اونم خوردم (هشت تا شات میده بالا و الان م.س.ت.ه ) از بار میره بیرون و سمت خونه را میوفته نامجون خونرو مرتب کرده بود رو مبل نشسته بود و داشت فکر میکرد که یهو در زدن رفت درو باز کرد و ا•ت رو دید که شدیدا بوی ا.ل.ک.ل میداد + کجا بودی _ هیجا همینجا بودم خودشو میندازه تو خونه و نامجون میبرتش رو مبل _ میدونی بدی زندگیم چیه + چیه _ من ...من حام.لم ولی نامجون نمیدونه نامجون چشماش گرد میشه + یه بار دیگه بگو _ بچه نامجون تو شکممه ولی نمیدونه نامجون ا•ت بلند کزد و داخل حمام گذاشت ( بعد حمام) _ میدونم باهات بد حرف زدم متاسفام + میدونی تو یه چیزی تو مستیت گفتی الان ازت میپرسم واقعی عه یا نه _ بپرس + تو گغتی من حا.مل.م _ (تعجب ) من گفتم + اوهوم _ (نفس عمیق) آره من حام.لم و بچه تو تو شکممه + چند ماهشه _ 3 ماه ( 5 سال بعد ) - مامانننننن _ بله - ببین با بابایی نقاشی کشیدیم این منم این تویی این باباعه _ تو رنگش زدی - هوم _ خیلی قشنگ شده مامانی و بغلش میکنه + من چی پس _- توهم بیا ( و زندگی خوبی دارن )
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تستت گود بود:)
تازه وارد تستچی شدم به حمایتتون به شدت نیاز دارم؛ بک میدم:)
میشه فالوم کنی؟
هیچ امتیازی ندارم، میشه برام امتیاز بریزین قشنگا؟
سوییتی من ، پلیز، پین شه💕؟
واقعا نباید هپی اند میشد.. سد اند خیلی قشنگتره..
این هپی اند شد انشاالله بعدی سد اند
منتظرممم
چ کساف.تیه ا.ت بزنم تو دهنشششششش
بزن تو دهنششش
تتققق
یچیزی بپرسم این ات کیههههههه؟؟؟
تو همه داستانا هست
ات یعنی اسم تو
یعنی خودتو جاش بزنی
خدایا بالاخره ب جواب رسیدم😃😚😀💖
اینجوری میخوای با نامجون رفتار کنی(اول داستان) میزنمتا
🤣
زیبا بود:)
چقدر زود همه چی اتفاق افتاد:))
حالا اگه من یه همچین فیکی می نوشتم قطعا صد بار رد میشد😂😐
اولبن لایک و کامنت👍🏻
مرسی بابت نظرت 🤍