فقط خودم و خودت ۲۴

که یهو دیدم یه کاغذ از تو جیبش ا.ف.ت.ا.د بیرون کاغذ تاش باز شد و تونستم بخونمش دیدم روش نوشته بود: کت میدونم خیلی بهت ظ.ل.م کردم ولی بدون که من بابت همچی معذرت میخوام 😔بعد خوندنش گفتم: بانوی من من متاسفم😣 همینجور که سعی میکرد خودشو کنترل کنه گفت: چرا تو؟ گفتم: من داشتم خودمو واست لوس میکردم 😞میخواستم واکنشتو ببینم ولی گ.ن.د زدم به همچی😭 گفت: نه من متاسفم😭😭 اگه اون حرفو نمیزدم هیچ کدوم از این اتفاقا پیش نمیومد ایده ای به سرم زد دستاشو گ.ر.ف.ت.م و گفتم: بانو ع.ا.ش.ق.ت.م😍 و ....

و بهش فرصت حرف زد ندادمو ب.و.س‌‌.ی.د.م.ش❤️ بعد چند ثانیه زیر چشمی بهش نگاه کردم دیدم اکوما از گوشواره در اومد سریع اکوما رو با کتاکلیزم از بین بردم و نزدیک لیدی باگ شدم

خواستم حرفی بزنم که دو زانو ا.ف.ت.ا.د زمین منم مثل اون رو زمین نشستم گفت: کت😢....گفتم: هیشش حرف نزن و محکم ب.غ.ل.ش کردم تو ب.غ.ل.م میلرزید و آروم بی صدا گریه میکرد

بعد ۸ دقیقه آروم شد و از تو ب.غ.ل.م اومد بیرون ولی از رو زمین پا نشدیم گفتم: بانو من معذرت میخوام😔 دیدم دستشو رو گ.و.ن.م کشید و گفت: من معذرت میخوام😊 و گ.و.ن.م.و ب.و.س.ی.د چشمام برق زد که ح.ل.ق.م صدا داد نگاهی بهش کردم دیدم فقط یه پنجه داشت گفتم: فک کنم من دیگه باید برم 😉گفت: حتما و سریع رفتم تو اتاقم تغییر شکل دادم

داد زدم: وووووووواااایییییی باورم نمیشههه😃😃😃😃😃 پلگ: اول میشه یه پنیر بدی بعد😮‍💨؟ گفتم: آره آره بیا😆 و بهش یه پنیر دادم از زبون مرینت: بعد رفتن کت نوار همونجا گفتم: تیکی اسپانس اف تیکی گفت: وای مرینت😃 گفتم: آره میدونم این یه فاجعهههه بوددددد😖😖😖 تیکی: نه مرینت این عالی و البته خیلی ترسناک بود 😃😧

گفتم: تیکی کجاش عالی بود🤨😠؟ گفت: خب اون جایی که ب.و.س.ی.د.ت😍 گفتم: نه خود این دقیقا فاجعه بود🙄 و با تیکی مشغول بحث کردن شدم

خب تموم شد اگه د.و.س.ت داشتین نظر بدید و لایک کنید بای بای ❤️❤️❤️❤️❤️❤️💖💖💖💖