فقط خودم و خودت ۲۳

که یهو خانم بوستیه صدام زد خیلی آروم گفتم: تیکی برو تو کیف مرینت اونم سرشو به نشانه ی تائید تکون داد و رفت خواستم جواب خانومو بدم که زنگ خورد نفس راحتی کشیدم و با مرینت رفتیم تو حیاط و نشستیم روی یه نیمکت بهش گفتم: خب مرینت ما میدونیم که تو توی مصاحبه ی قبلیت گ.ن.د زدی پس الان ایده ای نداری که ایندفعه رو خراب نکنی😆؟ گفت: خب ....نمیدونم دارم روش کار میکنم🙂 گفتم: باشه

از زبون ادرین: صبح ساعت ۶ و نیم الارمم زنگ زد پاشدم و رفتم دستشویی و دست و صورتمو شستم بعد یه ذره به خودم رسیدم که ساعت شد ۷ برای همین پلگو بیدار کردمو رفتم دم در پشتی خونمون و بعد ۵ دقیقه فلیکسم اومد گفتم: سلام فلیکس گفت: سلام ادرین لباساتو آوردی🤨 ؟ گفتم: آره بیا😊 و لباسای یدکیمو از توی جیبم در آوردم و بهش دادم اونم لباسامو پوشید و باهم خیلی یواشکی وارد اتاقم شدیم بهش گفتم: خب من میرم تو حموم قایم بشم😁 توام که دیگه...گفت: منم اینجا بمونم تا پدرت و ناتالی از راه برسن میدونم😑 گفتم: خوبه😉 و دویدم رفتم تو حموم

و دیگه ساعت ۸ و نیم شدو ناتالی با لایلا و فلیکس یا همون ادرین تقلبی رفتن فرودگاه بعد رفتنشون از تو حموم در اومدم و برای ۹ دقیقه بالا و پایین پریدم بعد گفتم: پلگ بنظرت لیدی باگ قبول میکنه که تو این یه هفته بیشتر ب.ا.ه.م باشیم🤨؟ پلگ: فکر کنم گفتم: یییوووهههووو😃😃 مرسی پلگ برای اولین یه حرف خوب زدی😉 گفت: البته منم خوبی های خودمو دارم 😏

از زبون مرینت: بعد مدرسه برگشتم خونه و یه کاغذ خوشگل صورتی برداشتم و یه متن برای کت نوار نوشتم بعد تموم شدن متن تیکی اومد پیشمو گفت: مرینت مصاحبههه😧😧😧 گفتم: ای وای دیرم شد😨 اسپانس آن و رفتم سریع استادیو برای مصاحبه

خداروشکر به موقع رسیدم (بچه ها الان اون متنه تو جیب لیدی باگه) نشستم روی مبل و پخش زنده شروع شد و نادیا گفت: خب سلام لیدی باگ و کت نوار اومدیم اینجا با یه مصاحبه ی ۳۰ دقیقه ای🤗 کت نوار: باشه نادیا سوال اول چیه😁؟

نادیا: باشه خب اول از لیدی باگ میپرسیم گفتم: باشه🙂 گفت: لیدی باگ الان نسبت به کت نوار چه ح.س.ی داری؟ گفتم: معلومه ع.ا.ش.ق.ش.م😌 بعد سریع جلو دهنمو گرفتمو گفتم: یعنی ازش م‌.ت.ن.ف.ر.م😠 انقدر ازش ب.د.م میاد اون فقط یه دلقکه کت نوار : یعنی من انقدر برات بی ا.ر.ز.ش.م😔🥺 و از جاش بلند شد من که تازه فهمیدم چی گفته بودم گفتم: نه صبر کن کت😧 ....ولی بی توجه به من گذاشت و رفت رفتم دنبالش ولی گمش کردم برای همین رفتم بالای یه ساختمون و شروع به گریه کردن کردم هی با خودم میگفتم: همش ت.ق.ص.ی.ر منه 😖😖

که یهو یه اکوما دیدم که داره میاد سمتم خیلی ترسیدم و اکوما وارد گوشوارم شد داد زدم: نننههههه😱😱 که یهو...از زبون کت نوار: بعد اینکه از استادیو خارج شدم رفتم روی یه برج که دیدم لیدی باگ با گریه اومد روی همون برج برای همین سریع قایم شدم بعد چند دقیقه داد زد: نننهههه😱😱 خیلی ترسیدم سریع از جایی که قایم شده بودم اومدم بیرون فهمیدم قضیه چیه با سرعت برق نزدیکش شدم و دستامو رو شونه هاش گذاشتم و گفتم: بانوی من آروم باش😰 گفت: چه شکلی تو این وضعیت آروم باشم😠 بعد دوباره گریه کرد و گفت: من متاسفم کت😭 بابت همچی معذرت میخوام😭😭 دیدم هرچی بیشتر میگه بیشتر کنترل خودشو از دست میده خواستم چیزی بهش بگم که یهو😱😱.....

خب این پارتم تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه دوست داشتین لایک کنید و نظر بدید بایییی👋👋❤️❤️❤️❤️💜💜💜💜💜