لورا بدون هیچ حرفی گذاشت و رفت حس میکنم اون هم راضی نیست که از اینجا بره
از زبان لورا:
با خالم دارم میرم یه شهر دیگه که باهاشون با داداشم زندگی کنم،درسته شاید زندگیمون راحت تر بشه ولی...من دوست ندارم این شهرو،دوستامو و لوکاسو از دست بدم.
هنوز از حسم مطمئن نیستم نمیدونم که واقعا عاشق لوکاسم یا نه ولی هنوزم نمیتونم از جذابیت،مهربونی و بقیه ی خصوصیاتش بگذرم...
لوکاس دوباره سمت من می آید
_نمیتونم...واقعا نمیتونم
+چیو نمیتونی لوکاس؟
_اینکه تو بری و من تنها بشم
جوابی ندادم...منم بدون اون نمیتونستم
_لورا،خواهش میکنم... خواهش میکنم میدونم که تو هم منو د*و*س*ت داری لطفا!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک